کتاب تغذیه و سلامت روان، اثری از روث- لیس والاس میباشد که توسط دکتر کیانوش هاشمیان و دکتر نگین دری ترجمه و به همت انتشارات نسل نواندیش منتشر شده است.
تغذیۀ روزانۀ ما یکی از مؤلفههای اساسی نیمرخ بالینی ما انسانها به شمار میرود. امروزه در علم پزشکی، متأسفانه تعداد معدودی از پزشکان در رابطه با تغذیه آموزش خاصی دیدهاند و ازاینرو، در اکثر مواقع نوع داروی تجویزشده با نوع غذایی که بیمار روزانه در برنامۀ غذایی خود مصرف میکند همخوانی ندارد؛ بدین معنی که یا اثر دارو را از بین میبرد و حتی میتواند اثر منفی هم در بیمار به جای بگذارد. در حیطۀ حالات روانی، نوع غذایی که مصرف میکنیم، بهخوبی میتواند در ارتباط با نوع تفکر ما، احساس ما و چگونگی ارتباط ما با جهان بیرون باشد. زمانیکه نگارۀ بیماران مبتلا به اختلالات روانی را بررسی میکنیم، بسیار بهندرت میبینیم که تاریخچهای از نوع تغذیۀ آنها آمده باشد. مشکلات گوارشی بهخودیخود میتواند باعث شدت بخشیدن به رنج روانی بیمار شود که البته میتوان با یک برنامۀ غذایی مناسب همراه با تجویز داروها، بهبودی بیمار را سرعت بخشید و آن را بهصورت کامل انجام داد. این مسئله، غیرعادی به نظر نمیرسد که گاهی اوقات کمبود یا فزونی بعضی از مواد غذایی خاص تغییرات پنهانی را در خلق ما به وجود میآورند. درواقع، کمبود برخی از مواد غذایی میتواند در بسیاری از حالات روانی، از اضطراب گرفته تا افسردگی و حتی اسکیزوفرنیا، تأثیرگذار باشد. بنابراین، تغییر در برنامۀ غذایی روزانه میتواند همراه با دارو یا جایگزینی از آن در جهت کاهش نشانههای بیماری و تقویت سلامت روان باشد. نکتۀ بسیار جالب این است که توماس ادیسون امریکایی (1847-1931) در آن زمان چنین گفت: «روزی فرا خواهد رسید که پزشکان دیگر نسخههای دارویی نخواهند داشت، بلکه بهجای آن برای سلامت اعضا و پیشگیری بیماری، تغذیۀ صحیح را تجویز خواهند کرد.»
کتاب «تغذیه و سلامت روان» به متخصصان بالینی سلامت روان، اصول و راهکارهای لازم را در جهت مشاوره مواد غذایی به مراجعان خود ارائه میدهد که به آنها در بهتر شدن خلق و سلامت روان کمک کند. این کتاب شرح جامع و بازبینی قدمبهقدم را در رابطه با آنچه میخوریم و چگونه مغز ما عمل میکند یا نمیتواند به آن پاسخی مناسب بدهد و چه رابطهای بین نوع تغذیه ما و اندیشیدن و احساسمان وجود دارد، برای متخصصان بالینی مهیا کرده است. همچنین، در این کتاب سعی شده است که ارتباط پویا و پیچیدهای که بین فرایند دستگاه گوارش، بدن و مغز وجود داردء شرح داده شود و در ضمن، راهبردهایی که میتواند راهنمایی برای کمک به مراجعان باشد تا درباره غذاهایی که میخورند و اینکه چه اندازه از لحاظ بیوشیمی بدن آنها و نیازهای سلامت روان آنها مناسب است، بیندیشند. این کتاب ترکیب جدیدی از نقش مهم تغذیه در سلامت روان را ارائه میدهد. در صفحات این کتاب، متخصصان بالینی به بینشها و مطالبی پی خواهند برد که میتوانند راهنمای مفید و مناسبی در جهت خورد و خوراک و چگونه مصرف کردن مکملها برای به حداکثر رساندن سلامت، رفاه و آسایش و نیز پیشگیری و درمان مشکلات معمولی سلامت جسم و روان باشند. تغذیۀ بهینه و کاربرد راهبردی مکملها بایستی بهعنوان مؤلفۀ مهمی در ترکیب درمانی، بهویژه برای بیماران مبتلا به خُلق افسرده، اضطراب، اختلال دوقطبی، سوءاستفاده از مواد، اختلال کمبود توجه - بیشفعالی، اسکیزوفرنیا، کاهش شناختی و آلزایمر استفاده شود.
روشهای ارزیابی مصرف غذا
رایجترین روشهای ارزیابی مصرف غذا توسط بزرگسالان عبارتاند از: روش آیندهگر، یادداشت یا یادآوری روزانه، یادآوری غذای روزانه مربوط به گذشته و روش تعداد دفعات مصرف غذا. در سالهای اخیر، از پیشرفتهای بسیاری در ارزشیابی مصرف غذا یا عرضه آن، از جمله تکنیکهای کامپیوتری، استفاده شده است. قابلیت کاربرد روشها، منابع خطا و بهبود رویههای ارزیابی در مقالات انتقادی مدنظر قرار گرفتهاند. هیچ روش ارزیابی منحصربهفردی وجود ندارد که بهترین باشد. در حدود چهل سال پیش، کریستاکیس معتقد بود که روشهای منتخب ارزیابی نباید مفصلتر، پرزحمتتر و پرهزینهتر از حد لازم باشد، این گفته هنوز هم صحیح است. همانطور که در مورد مطالعات پژوهشی، مانند آزمایشهای کلینیکی صادق است. لازم است پروتکلهای ارزیابی مربوط به مصرف غذا را فراهم کشید. دادههای کیفیتر احتمالاْ زمانی مناسباند که اطلاعات مربوط به مصرف غذا برای مشاوره و رهنمود تغذیه استفاده می شوند.