داستان برند همیشه برای همه انسانها هیجانانگیز است. ذهن به کمک داستان میتواند یک سری اتفاقات پشت سر هم را دنبال کرده تا به نتیجه نهایی آن برسد. اگر داستانسرایی برای هر موضوعی انجام شود، آن موضوع میتواند ذهن انسانها را با خود همراه کند. البته حقیقتاً در پس هر رویداد و در پس عمر هر انسانی داستانهای زیادی وجود دارد که تعریف کردن آنها میتواند پیوند عمیقی بین یک انسان با دیگر انسانها ایجاد کند. حالا تصور کنید که برای یک برند داستانسرایی صورت بگیرد، آیا فکر نمیکنید که داستان برند میتواند مخاطبین آن برند را بسیار بیشتر از پیش تحت تاثیر قرار دهد؟ مثلاً در پس جمله معروف شرکت خودروسازی پورشه مبنی بر: «جایگزینی نیست»، داستان تلاشها و کیفیت برتر این شرکت قرار دارد.
داستانسرایی برند میری رودریگز برای بازاریابان عرصۀ دیجیتال و داستانسراها، کتابی جذاب و گیراست که باید خواند. لحظات طلایی فراوانی برای داستانسرایان برند که بهدنبال القای راهبردها و ترفندهای ارتباطی خود با همدلی و آسیبپذیریاند که با مشتریانشان به اشتراک میگذارند، اما به معتبرترین، احساسیترین و همهجانبهترین شکل ممکن این کار صورت میگیرد. داستانسرایی برند سفری حیاتی برای داستانسراهای برند فراهم میکند که بهواقع مشتری را در قلب داستان قرار میدهد.
کتاب داستان سرایی برند با جزئیات توضیح میدهد که از کجا شروع کنید، چگونه موفقیت را بسنجید و چگونه از صدای برند پایدار در همه بخشها اطمینان حاصل کنید. این کتاب با مصاحبههای الهامبخش توصیهها و پژوهشهای موردی درباره برندهای پیشرو از جمله اکسپدیا، کوکاکولا، مکدونالد، ادوبی و گوگل به وضوح نشان میدهد که چرا یادگیری ماشینی هوش مصنوعی و ماشینی شدن تنها یک طرف داستان هستند. برقراری ارتباط عاطفی با ارزشها، تجربیات و آرمانهای شخصی مشتری، رهبران برند و کارکنان و تأثیرگذاران را قادر میسازند تا تعهد برند به رشد بلندمدت را بزرگ شمرده و تقویت کنند.
کتاب در 12 فصل به موارد زیر میپردازد:
فصل اول: بررسی عوامل و ساختار ابتدایی داستان و همچنین اهمیت هدفدار کردن داستان برند را آغاز میکند، چنانکه می توانید به صورت هدفمند آن را برای رسیدن به اهداف و مقاصد مخاطب طراحی کنید.
فصل دوم: شما را مستقیم به راهکار فکر کردن به طراحی وارد میکند و هر کدام از پنج مرحلهی تفکر طراحی را تفکیک میکند، گویی سفر سرگرمکننده داستانهای پیشالگو را آغاز میکند. همچنین میآموزید تا حقیقت مطلق داستان برند را تعریف کنید.
فصل سوم: با قالیچه جادویی شما را به قصر ذهن و تفکر جدیدتان میبرد؛ که نهتنها داستانسرایی است، بلکه طراحی داستان نیز هست. چند سحر و جادوی معرکه نیز یاد میگیرید که با آن کمی شور و اشتیاق وارد روایتتان میکند و آن را یک گام ارتقاء میدهید.
فصل چهارم: تخیل نکته کلیدی آن است، فصلی که با استفاده از شیوههای داستانسرایی در هم آمیخته میتوانید طرح بازاریابی یکپارچه سنتی را بازآفرینی کنید. اکنون داستان برندتان نیرویی تازه و فراتر از محتوا دریافت میکند.
فصل پنجم: نگاهی عمیق به ظرافتهای گرایش بازار امروز دارد و برای اینکه مشتریان را در قلب داستان برند قرار دهد، موضوعی جذاب و گیرا ارائه میکند.
فصل ششم: در این فصل اهمیت قابلیت آسیبپذیری برای بیان داستانهای معتبر و موثق را آموزش میدهد.
فصل هفتم: برای مرزبندی اخلاقی، استدلالی مهم را بیان میکند، انگار فقط طریقه داستانسرایی قوی را کشف میکند.
فصل هشتم: با ایدههای داستانسرایی آیندهنگر خوشحال خواهید شد که داستان برندتان را به مرحله بعد میبرد.
فصل نهم: از شما میخواهد تا ارتشی از داستانسراهای متعهد بسازید، گویی برای شروع داستانهایتان آماده میشوید.
فصل دهم: بهترین اصول و فنون ارائه داستان به بازار را میآموزید.
فصل یازدهم: هنگام روانه کردن داستان به بازار، درک میکنید که چگونه موفقیت را تعریف کنید.
فصل دوازدهم: شخصیتهای شرور داستان را نمیتوان فراموش کرد، در این فصل به سراغ آنها خواهید رفت.
فصل سیزدهم: ماشینها وارد میشوند و درباره آنچه که در داستان و برای داستان انجام میدهند، صحبتی خودمانی و بیپرده خواهند داشت.
فصل چهاردهم: در نهایت، از سراسر جهان گروهی از داستانسراهای مستعد و شگفتانگیز معرفی میشوند که سخاوتمندانه تجربیات خویش را با خواننده در میان میگذارند و برای شما دانش و معرفتی گرانبها به جا میگذارند که مطمئن میشوید، داستان برندتان الهامبخش خواهد بود.
اگر در زمینهی بازاریابی و برندسازی فعالیت میکنید یا در این رشته به تحصیل میپردازید، این کتاب اطلاعات سودمندی به شما میدهد.
قبل از اینکه داستانسرایی به حرفۀ اصلیام تبدیل شود، من هم دربارۀ استفاده از روایت بهعنوان ابزاری برای تأثیرگذاری در کسبوکار سردرگم بودم. بهعنوان مادر چند نوجوان و سخنران در مجامع عمومی، برحسب عادت از داستانها برای جلب توجه مخاطبان بسیار خاص و
ادامۀ این توجهات استفاده میکردم. علاوهبراین، قبل از اینکه بتوانم بهطور کامل شرح دهم که چرا داستان بهخوبی دربارۀ ذینفعان عمل میکند، با ویژگی عناصر جادویی آن آشنا بودم. افسونگری آن مدتها قبل در مغز نوپایم نفوذ کرده بود و میتوانستم لحظات خاصی از آن
را آگاهانه بهیاد آورم. مادرم در زمینۀ شرح رویدادها بهترتیب تاریخی، یکی از بهترین داستانسراها بود و هنوز هم هست و سخنوریهای دلربایش از زمان و فضا فراتر میرفت، چنان سریع که داستانهایی را که میتوانم امروز بهخاطر بیاورم، درست مانند سیوپنج سال پیش اشکم را درمیآوردند یا باعث خندهام میشوند.
شیفتۀ داستانهای مادرم بودم. وصفهای خیالانگیز او ماشینهای زمان نامرئی بودند که بدون شک من را به سرزمینهای خیالی و ممنوعۀ موجودات عظیمالجثه و جنگجویان میبرد. مادرم زن مذهبی معتقدی بود که من و خواهرم را متقاعد کرد تا حجم زیادی از انجیل را بهصورت برنامه هفتگی حفظ کنیم. ما هم حفظ کردیم، چون داستان داشت...