کتاب «خانه و قلمرو در ایل کاکاوند» به قلم سیاوش قلیپور و محسن قلیپور به نگارش در امده و در انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسیده است.
کتاب «خانه و قلمرو در ایل کاکاوند» به بررسی تغییرات خانه و قلمرو در ایل کاکاوند میپردازد تا روند سکونت کردن را در مراحل کوچروی، روستانشینی و شهرنشینی با هم مقایسه کند. در دوره قاجار و پیش از آن ابواب جمعی ایل کوچرو بودند. با وجود مشکلات زندگی در سیاهچادر، خانه آنان سرشتر از معانی و قلمروهای خانه به سرحدات روستا تقلیل یافت، اما این قلمرو همچنان از طریق مناسک، مشارکت و همیاری، مملو از معانی بود. با شروع مهاجرتهای گسترده از دهه چهل تا هشتاد خورشیدی کاکاوندها ابتدا به شهرهای هرسن، صحنه و کرمانشاه و پس از آن به شهرهای تهران، کرج، اندیشه و شهریار مهاجرت کردند. الگوی نامشخص مهاجرت و کمبود فضای عمومی سبب شد که قلمرو خانه برای مهاجران تا در منزل فروکاسته شود و نتوانند اجتماعاتی با پیشگاه قومی خویش را بازتولید کنند. آنان به ناچار برای بازیابی این اجتماعات به فضای مجازی و مناسک سوگ روی آوردند. فصل اول کتاب مروری بر نظریههای خانه است تا بنیانی نظری برای پژوهش را فراهم کند. فصل دوم زیستگاه ایل کاکاوند پس از اسکان یافتن در دوره پهلوی اول را بر اساس ناهمواریهایی مانند کوه، دشت، رودخانه و زندگی گیاهی و جانوری توضیح میدهد. فصل سوم تحت عنوان «خانهای سیال و نفوذناپذیر در قلمرویی گسترده»، در دو بخش تنظیم شده است. بخش نخست نشان میدهد که چگونه پس از حمله ایلغار مغول، کوچروی در غرب کشور متداول و بهمرور به شیوه اغلب زندگی تبدیل شده؛ بخش دوم پس از تشریح اجزای سیاهچادر و روابط اجتماعی موجود در بطن آن، نشان میدهد که از طریق سازوکاری چندوجهی، قلمرو خانه تا سرحدات کوچ گسترش یافت. فصل چهارم، تحت عنوان «اسکان عشایر و یکجانشینی متزلزل» به توصیف و تحلیل روند اسکان عشایر و نقش آن در ایل کاکاوند میپردازد. فصل پنجم «اصلاحات ارضی، درهمتنیدگی خانه و قلمرو در روستا» به توضیح مختصری درباره اصلاحات ارضی و نقش آن در محدودیت استفاده از چراگاهها و رونق سکونتگاههای روستایی اختصاص دارد. فصل ششم نشان میدهد که با یکجانشین شدن ایل کاکاوند، کشاورزی منطقه، ظرفیت تأمین نیازهای جمعیت را نداشت و به مرور طوایفی که در زمینهای نامرغوب ساکن بودند، مهاجرت به شهرهای هرسین، صحنه و کرمانشاه را شروع کردند.فصل هفتم، به مشکلات زندگی مهاجران در شهرهای هرسین و کرمانشاه که سببساز دو پویش شد (نخست بازگشت به روستا و دوم مهاجرت به استان تهران و البرز) میپردازد.
هایدگر در مقاله «بنا کردن، سکونت کردن، اندیشیدن» به بررسی معنای سکونت کردن یا در خانه بودن میپردازد. از نظر وی بنا کردن، جایی را به خانه تبدیل نمیکند. انسانها بناهای زیادی نظیر پایانه، نیروگاه، بزرگراه، مترو، ایستگاه قطار، استادیومهای ورزشی و نظایر آن را احداث میکنند، اما در آن سکونت نمیکنند. آن ها بنا نمیکنند تا در آن سکونت کنند، بلکه چون اهل سکونت کردن هستند، شروع به بنا کردن میکنند. سکونت کردن، در صلح و آرامش قرار گرفتن، یعنی در صلح و صفا ماندن، در درون امر آزاد یا در حریم آزادی است که از چیزی مطابق با ماهیتش حراست میکند. خصیصه اساسی سکونت کردن، همین آسیب نرساندن و حراست است.