نخستین پیشنیاز هرگونه برنامهریزی برای انتقال مفاهیم و تبلیغات و اثرگذاری، مخاطبشناسی است و رمز موفقیت یک مدیر و مربی و مبلغ فرهنگی تسلط بر این مهم است.پدیدۀ مخاطبشناسی، اگرچه بیشتر صبغۀ جامعهشناختی و گاه روانشناسانه دارد، اکنون از ضرورتهای هرگونه فعالیت علمی، فرهنگی، هنری و بهویژه تربیتی است. اهمیت و جایگاه مخاطبپژوهی، چنان است که همۀ کارگاههای تولیدی در همۀ عرصههای علم و فرهنگ، هزینهها و کارافزایی آن را پذیرفتهاند.
هدف از نگارش کتاب مخاطبشناسی تربیتی، بررسی مخاطبشناسی محصولات و خدمات تهذیبی و تربیتی برای استفادۀ مدیران و فعالان فرهنگی و تربیتی است.
پژوهشهای انجام شده بر روی مخاطبان با انگیزههای مختلفی صورت گرفتهاند در یک دستهبندی میتوان این انگیزهها را به چهار دستۀ کلی تقسیم نمود:
1. انگیزههای تجاری: در این پژوهشها مخاطبان بهعنوان مصرفکنندگان کالاها بررسی میشوند. این پژوهشها اساساً با اندازهگیری مخاطبان و تعیین نحوۀ توزیع جمعیتی آنها سروکار دارد که در آنها موضوعاتی ازقبیل جریان توجه و طرفداران محصول نیز بررسی میگردد.
2. مسائل مربوط به اخلاق و جنسیت: این پژوهشها بیشتر به تأثیرات انحرافی و سوءرسانهها مربوط میشوند که بیشتر آنها توسط محققان روانشناس انجام گرفته است.
3. واکنش به پیشرفتهای فناورانه: این پژوهشها به طرح سؤالاتی درمورد مفاهیم رسانۀ جدید و وسایل ارتباطی است. در اوایل قرن بیستم میلادی، این پژوهشها بر روی سینما و رادیو تمرکز داشتند، اما امروزه توجه آ نها بهسمت اینترنت و رسانههای تعاملی جلب شده است.
4. واکنشهایی در برابر فرهنگ، سیاست و هویت: این مطالعات در اصل یک بررسی جامعهشناختی از تأثیرات رسانه هستند که به بررسی نقش رسانه در حوزۀ عمومی و محلی میپردازند و این مسئله را بررسی میکنند که یک رسانه چگونه ادراک عمومی و شهروندی را شکل میدهد و اینکه مردم چگونه از رسانهها برای شکل دادن به هویت شخصی خود استفاده میکنند.