کتاب روزگار همدلی 3 که به همت و تلاش "عبدالخالق جعفری" تهیه شده است، مجموعه سوم از خاطرات ماندگار پزشکان، کادر درمان و پرسنل دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی شهید صدوقی یزد در دوران هشت ساله دفاع مقدس را حکایت میکند. در واقع خاطرات این کتاب، متعلق به رزمندگان دیروز و کادر درمان امروز استان یزد است. در مقدمه این کتاب به نقل از گرد آورندگان آن آمده است: روزگار همدلی با تاخیر ۳۰ ساله شامل مجموعه خاطرات کوتاهی است از روزهای جنگ؛ اما نه فقط از آنهایی که جنگیدند و زخمها دیدند." راویان بسیاری در آن روزها مرهم گذاران آن زخم ها بودند؛ راویان سه دسته اند؛ نخست آنهایی که قبل از اغاز جنگ، پزشک بودند و دیگری آنهایی که در جبهه ها امدادگر یا بهیار بودند و سوم هم آنهایی که یا در زمان جنگ کارمند دانشگاه بودند و یا بعد از جنگ به استخدام دانشگاه در آمدند".
هوا در منطقه بسیار گرم بود، بصورتی که پلاک شناسایی ما که به گردنمان آویزان بود، آنقدر داغ می شد که گرمای آن بدن ما را اذیت میکرد. برای همین آن را از خود جدا کرده و داخل جیبمان می گذاشتیم. فرمانده که موضوع را فهمید توصیه کرد اینکار را نکنید، چون ممکن است اگر شهید شوید،قابل شناسایی نباشید. در عملیات والفجر 1 یک ترکش خورد به سینه ام، اما ترکش بین قرآن داخل جیبم کنار آیه لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ إِلَهاً وَاحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ و پلاک متوقف شده بود. داخل بیمارستان پرستارها لباس و ترکش را مدام به همدیگر نشان می دادند و در نهایت آنها را با خودشان بردند.