در این کتاب ب منطقهگرایی نوین می پردازیم پس از پایان جنگ سرد و با گسترش جهانی شدن، منطقهگرایی نوین نیز در سه دهۀ اخیر به یکی از اصلی ترین موضوعهای رشته های اقتصاد بینالملل، روابط بینالملل و اقتصاد سیاسی بین المللی تبدیل شده است. در واقع اینکه نوعی دیالکتیک در میان جهانیشدن و منطقهگرایی در سیاست بینالملل ایجاد شده است. در تعریف مفهوم منطقهگرایی در میان پژوهشگران حوزههای مطالعات منطقهای و روابط بینالملل اتفاق نظر وجود ندارد. در بیشتر موردها همگرایی منطقهای در سیاست بینالملل با منطقهگرایی یکسان برآورد میشود. شاید یکی از دلایل این رویکرد آن باشد که همگرایی به صورت بسیار آشکارتر و عینی تر در سطح منطقه ملاحظه میشود. در رویکردی دیگر، منطقهگرایی که گاه با فراملیگرایی یا گرایشهای میان حکومتی شناخته میشود، به گسترش قابل ملاحظۀ همکاریهای اقتصادی اشاره دارد. عوامل مؤثر در تحلیل منطقهگرایی بسیار گوناگون هستند. در بیشتر موارد منطقهگرایی بر اساس میزان (انسجام اجتماعی) زبان، قومیت، نژاد، فرهنگ، مذهب، تاریخ و آگاهی از میراث مشترک (همگرایی اقتصادی) الگوها و رژیمهای تجاری و مکمل بودن اقتصادی (یکپارچگی سیاسی) نوع رژیم، ایدئولوژی و زمینههای فرهنگی مشترک و انسجام سازمانی وجود نهادهای رسمی منطقهای تجزیه و تحلیل میشود. بر اساس درنظرگرفتن سطوح گوناگون تحلیل و استفاده از نظریههای مختلف میتوان در ارتباط با همگرایی منطقهای به نتایج متفاوتی رسید. متغیرهای به کاررفته در هریک از سطوح تحلیل و نیزتعاملهای آنها، فرایند، موقعیت ونیز هدفهای همگرایی منطقهای را مشخص خواهد کرد.
عوامل مؤثر در تحلیل منطقهگرایی بسیار گوناگون هستند. در بیشتر موارد منطقهگرایی بر اساس میزان (انسجام اجتماعی) زبان، قومیت، نژاد، فرهنگ، مذهب، تاریخ و آگاهی از میراث مشترک (همگرایی اقتصادی) الگوها و رژیمهای تجاری و مکمل بودن اقتصادی (یکپارچگی سیاسی) نوع رژیم، ایدئولوژی و زمینههای فرهنگی مشترک و انسجام سازمانی وجود نهادهای رسمی منطقهای تجزیه و تحلیل میشود.