از دهه 70 (میلادی) قرن بیستم، نشریاتی برای پژوهشگران حاضر، به یادگار مانده است که اهمیت نقشهبرداری با تأکید بر مباحث سیستم اطلاعات جغرافیا را در تصمیمات بازاریابی نشان میدهند. علیرغم اینکه مطالعات مذکور دانش ما را در حوزههای مرتبط با بازار به میزان قابلتوجهی بهبود بخشیدهاند، اما بههیچوجه پایهای برای استراتژی بازاریابی نیستند. به همین دلیل کتاب حاضر پس از توصیف آنچه که در بازاریابی به دلیل معرفی اطلاعات جغرافیایی اتفاق میافتد، قصد دارد چشماندازهای تحقیق را تا آنجا که مربوط به بازاریابی مکانی است باز کند که بیش از هر چیز، شامل مجموعهای از تکنیکها است، اما نوشتار حاضر با هدفی جاهطلبانه، به توسعه بازاریابی فضایی واقعی میپردازد؛ بنابراین با بررسی پیوندهای بین بازاریابی و جغرافیا آغاز میشود که از یک سو اهمیت فضا را در تصمیمات شرکتهای امروزی نشان میدهد و از سوی دیگر، فراتر از بازاریابی مکانی به بازاریابی فضایی واقعی میپردازد؛ در ادامه به معرفی کلی هر یک از فصلهای کتاب پرداخته شده است.
فصل اول کتاب از یک سو اهمیت فضا در تصمیمگیریهای بازاریابی و از سوی دیگر، مخاطرات بازاریابی مکانی و فراتر از آن سهم بازاریابی از جغرافیا را نشان داده است. رفتار مصرفکننده که در بین محققان بازاریابی بسیار مورد توجه است و بدون واهمه از خطا، میتوان گفت که نزدیک به 50 درصد از کل تحقیقات بازاریابی با این حوزه سروکار دارد نیز موضوع فصل دوم این نوشتار است، در این فصل به بررسی رفتار فضایی پرداخته میشود. با گسترش بازارها و بهویژه گشایش اتحادیه اروپا با واحد پول رایج آن اهمیت ویژهای برای اطلاعات جغرافیایی در ارتباط با ارزشهای مصرفکننده خواهد داشت، این مسئله موضوع فصل سوم است که به اهمیت این اطلاعات و نحوه اندازهگیری آن میپردازد. فصل چهارم کتاب اهمیت بازاریابی مکانی در مطالعه رفتار مصرفکنندگان و بهویژه اهمیت تجزیهوتحلیل جریان مشتریان را آشکار میکند.
فصل پنجم کتاب به بررسی اطلاعات جغرافیایی در ارتباط با مطالعات موقعیت خردهفروشی میپردازد، در این فصل روشی ارائه میشود که جنبههای شهودی را با اجرای رویکرد روششناختی مبتنی بر نقشههای شناختی مرتبط میکند. فصل ششم مدلهای موقعیت مکانی که بیشتر آنها در فصول قبل ذکر شده را توسعه میدهد. از مدل گرانش و جبرگرایی شروع و سپس بهتدریج مدار گرانش را ترک کرده و به تعامل فضایی نزدیک میشود. بخش بزرگی از فصل هفتم، برنامههای بازار و نحوه استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی در تحقیقات شبکه بازاریابی را نشان میدهد. شبکهبندی تجارت خردهفروشی یک پدیده اساسی اقتصاد در اواخر قرن بیستم است در همین راستا فصل هشتم از یک سو استراتژیهای فضایی مختلف مؤسسات خردهفروشی و از سوی دیگر، روشی برای اندازهگیری پوشش سرزمینی براساس مفهوم آنتروپی نسبی که قبلاً در جغرافیا برای اندازهگیری پدیده کاهش جمعیت روستایی مورد استفاده قرار گرفته است را مورد بحث قرار میدهد.
فصل نهم رابطه قیمت و اطلاعات جغرافیایی را بسط میدهد. این فصل جغرافیای هزینهها، از تقاضا تا رقابت، را قبل از پرداختن به سیاست قیمت جغرافیایی در تجارت بینالمللی شرح میدهد. فصلهای دهم و یازدهم به مسئله ارتباطات میپردازند، در فصل دهم نگاهی دقیقتر به تبلیغات دارد درحالیکه فصل یازدهم بر بازاریابی مستقیم و پیشنهادهای ویژه تمرکز میکند. پیوند سیاستهای تبلیغاتی با جغرافیا عجیب به نظر میرسد؛ زیرا رسانهها به طور فزایندهای به دنبال دستیابی به مخاطبان هدف در مناطق خاص هستند. به همین دلیل نویسنده این فصل توصیف بسیار جالبی از شیوههای بازاریابی مکانی مرتبط با شیوههای تبلیغاتی را انتخاب کرده است. همچنین زمینههای بازارپردازی جغرافیایی در فصل دوازدهم شرح داده شده که به چشماندازهای رفتار مصرفکننده، بازاریابی استراتژیک و مدیریت بازاریابی مربوط میشود، به این معنی که این فصل نهایی را میتوان بهعنوان آخرین اما مهمترین فصل این کتاب توصیف کرد.