رمان مردی که همه چیز میدانست، نوشتۀ مریم بصیری است که انتشارات به نشر آن را منتشر کرده است. این کتاب، نخستین اثر بلند دربارۀ امام محمد باقر (ع) بر اساس مستندات تاریخی معتبر در حوزۀ بزرگسال است که نویسندۀ آن سعی کرده احادیثی که مربوط به دورۀ زمانی زندگی حضرت و وقایع زمان بوده را انتخاب و آنها را به منولوگ و دیالوگ امام با دیگران تبدیل کند. شیوۀ تدریس امام در آن دوران بیشتر مبتنی بر پرسش و پاسخ بود و با شیوههای آموزش امروزی فرق داشت. این دیالوگها در کلاسهای درس ایشان بیشتر استفاده شده است. زاویۀ دید در این رمان دانای کل غیر محدود است و هر بار یکی از شخصیتهای اصلی از دید خود داستان را روایت میکند.
اثر پیش رو در واقع نخستین رمان تاریخی است که به زندگی خانوادگی و اجتماعی امام محمد باقر (ع) و حوادث زمانۀ ایشان اشاره دارد؛ دورانی که رهبران فرقههای به ظاهر اسلامی که همگی برگرفته از کفر بودند، با سحر و حیلههای مختلف، مردم را فریب میدادند.
زن در میان دود عود و عطر عنبر نشسته بود که چشمهای سیاه و سُرمهکشیدهاش را گشود و به مرد چشم دوخت. صدای خلخالهای پایش که بلند شد و صدای کشیده شدن پیراهن بلندش روی زمین، مرد کمی سرش را بالا گرفت. بوی عطر زن همۀ اتاق را پُر کرده بود؛ مرد مست مُشک شده بود. آب دهانش را فرو داد و دوباره سر به زیر انداخت. نگاهش را به نقوش جاجیم خوشآب و رنگ دوخت و منتظر آمدن میزبان و شنیدن کلام او ماند.