امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
7,000
نظر شما چیست؟

بخشی از کتاب پای یه عشق دیگه در میونه

مادر سرش رو پایین انداخت، چی میتونست به دختر یکی یکدونه اش بگه.

 ـ مامان جون! شما از کوچیکی منو مسجد می‌بردی. قرآن یادم میدادی، یادته بابا چقدر به مال حلال حساس بود. حواسش بود چی سر سفره ما می‌ذاره. من خیلی کوچیک بودم ولی یادمه وقتی بابا جبهه بود، چطور مارو با سختی‌ها بزرگ کردی. اونوقت چه جوری راضی میشی با این آدم که حداقل معیارهای من رو نداره ازدواج کنم؟!

 چشم‌های مادر داغ شد. سعی کرد جلوی اشکاشو بگیره. چیزی نتونست بگه، حرف‌های دخترش درست بود...

صفحات کتاب :
108
کنگره :
‏‫‭‭PIR۸۳۶۱‭ /‮ی‬۴۲۷۳‏‫‭‭پ۲ ۱۳۹۶‬
دیویی :
‏‫‭‭۸‮فا‬۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
۴۷۲۴۰۵۳
شابک :
9786003312999
سال نشر :
1396

کتاب های مشابه پای یه عشق دیگه در میونه