به تغییرات نگاهی نو داشته باشید. کتاب چه کسی تغییر را کشت؟ یک داستان پلیسی ماهرانه و پر از بینش های عظیم است. این کتاب توسط کن بلانچارد، جود هوئکسترا، پت زیگارمی نوشته شده است.
کن بلانچارد (Kenneth H. Blanchard)، یکی از معروف ترین کارشناسان رهبری در جهان است. او 60 کتاب، از جمله کتاب چه کسی تغییر را کشت را با همکاری Judd Hoekstra ،Pat Zigarmi نوشته است. آثار او به بیش از 40 زبان ترجمه شده و مجموع فروش آن ها بیش از 21 میلیون نسخه است. در سال 2005 در تالار مشاهیر آمازون، کتاب های بلانچارد به عنوان یکی از 25 نویسندگان پرفروش در تمام دوران فعالیت خود شناخته شد.
هر روز سازمان ها در سراسر جهان ابتکارات و تغییراتی را برای سازمان خود، ایجاد و طراحی می کنند که اغلب این تغییرات بزرگ و گران هستند. با این حال 50 تا 70 درصد از این تغییرات ایجاد می شوند و بقیه به طور ناگهانی از بین می روند که این بسیار ناراحت کننده است و باعث می شود انرژی و روحیه افراد سازمان از بین رود.
کتاب چه کسی تغییر را کشت؟ (?Who Killed Change)، عوامل سازمان را با نامگذاری به عنوان اشخاص و با شوخ طبعی به خواننده بیان می کند. کارآگاه عامل، مایک مک نالی، در حال تحقیق درباره قتل است. مک نالی یک به یک با 13 مظنون اصلی، از جمله رهبر، معروف به ویکتوریا، چشم انداز یکی از مدیران مضر معروف به ارنست فوریت، یک مدیر اجرایی به نام کلر و چند کاراکتر مشکوک دیگر مصاحبه می کند.
شما قطعا متوجه منظور نویسنده شده اید و این عناوین سازمانی را شنیده اید. در پایان، مک نالی، این مورد را به طریقی حل می کند و به شما القا می کند که یک نماینده موثر در سازمان خود شوید.
کتاب چه کسی تغییر را کشت؟ به شما نشان می دهد که چگونه درس های داستان را در دنیای واقعی اعمال کنید. سؤالات کلیدی که در این کتاب آمده به شما کمک می کند تا سلامت ابتکارات تغییر سازمان خود را ارزیابی کنید و بهترین شیوه ها را برای فعال کردن و حفظ تغییر مورد نظر بیاموزید.
برخی نظرات دربارۀ کتاب مفید چه کسی تغییر را کشت:
- نگاهی نو به تغییر. آنچه که الآن دنیا به آن نیاز دارد تغییری است که مؤثر واقع شود. (اسپنسر جانسون، مؤلف کتاب چه کسی پنیر مرا جابه جا کرد؟)
- مدیریت کردن تغییر، کار راحتی نیست. مستلزم تعهد، رهبری قوی و رغبت به کار کردن از طریق مقاومت است. افزون بر این، در پیدا کردن حس شوخ طبعی و یک راهکار مؤثر است. چه کسی تغییر را کشت؟ هر دوی اینها را فراهم می کند. (بتسی مایرز، مدیر اجرایی سابق مرکز رهبری عمومی هاروارد)
- یک داستان پلیسی ماهرانه و پر از بینشهای عظیم. چه کسی تغییر را کشت؟ سریع خوانده می شود می توان آن را طی پروازی دوساعته تمام کرد اما درس های آن مدت ها با شما می ماند. (جان آساراف، هم مؤلف کتاب پاسخ و کارشناس برجسته در کتاب راز)
داستان از این جا شروع می شود که:
در یک شب توفانی خودروی چهاردر تیره رنگ کارآگاه مایک مک نالی جلوی در سازمان اوج ترمز کرد. تنها نور آبی که روی کاپوت حرکت می کرد به طور ترسناکی با جرقه های رعد و برق که از فاصله ی دور دیده می شد مغایرت داشت. مک نالی از خودرو پیاده شد، خاکستر روی بارانی اش را پاک کرد و آخرین پُک را به سیگار ارزانش زد.
این سومین مورد قتل او در این ماه بود، که نام خانوادگی همه ی آ ن ها یکی بود: تغییر. درواقع، عمری بود که رسیدگی به تلفات ناشی از تغییر، کارش شده بود. طی سال ها الگویی واضح از مرگ ها به دست آمده بود. تغییر به سازمانی با درجه های گوناگون مقبولیت معرفی می شد. تا آن جا که بتوان تشخیص داد تغییر به تدریج وارد سازمان می شود و سپس، بدون اخطار، مرده، و اغلب بدون آسیبی ظاهری پیدا می شد. همیشه شواهد ناکافی بود و هیچ وقت یک گناهکار تنها شناسایی نشده بود. این بار مک نالی مصمم بود قاتل را بگیرد. او سیگارش را خاموش کرد، دفتر یادداشتش را از جیبش درآورد و آهسته به سمت در رفت.
مک نالی از زیر نوار زردرنگ رد نشوید پلیس عبور کرد و وارد سالن کنفرانس شد. فضای اتاق از فعالیت به همهمه افتاده بود. یک عکاس از زوایای مختلف از متوفی عکس می گرفت، و افراد به صورت گروه های دو و سه نفری درباره ی آنچه اتفاق افتاده بود، اظهارنظر می کردند. در آن سوی اتاق، جسد تغییر روی میز کنفرانس افتاده بود. درست نزدیک دست راست او لیوانی واژگون شده بود. روی میز هنوز از آبی که از لیوان جاری شده بود، خیس بود. مردی که برای مک نالی ناشناس بود، نزد او آمد و یادداشت تاشده ای داد و گفت: «پزشک قانونی از من خواست این را به شما بدهم.»