کتاب غریبه ها پنجمین شماره از قصه های انقلاب می باشد و شامل چند داستان کوتاه در زمینه انقلاب می باشد که نام این کتاب برگرفته از یکی از داستان ها می باشد.
صبح تاسوعا، جمعیت در خیابان های اطراف امامزاده موج می زد. همه سیاهپوش بودند؛ و از دور و نزدیک، صدای نوحه دسته های عزاداری به گوش می رسید. فضای خیابان ها و کوچه ها، انباشته از عطرِ خوش گلاب بود.
هنوز چند دقیقه ای به ساعت ده باقی مانده بود که بساط تعزیه را سرِ همان کوچ های که به مسجد ختم میشد، پهن کردیم. بچه های تکیه، از اینکه من اصرار داشتم بساط تعزیه را درست در همان نقطه بر پا کنیم، تعجب کرده بودند.
پیش از همه، بچه های ریز و درشت، همراه بزر گترهایشان، دُور بساط ما حلقه زدند. عباس شروع کرد به شیپور زدن، و جعفر که دُهُلزن تعزیه بود، انگار که دارد اعلام جنگ می کند، پشت هم، با چوب های توی دستش، روی پوست طبل می کوفت...