کتاب مهرویی و مستوری اثر زهرا حیاتی می باشد و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. از میان آثار ادبی، شاهکارهای ادبیات کهن، منظومه ها و داستان های عرفانی، کم نیستند آثاری که ظرفیت های نمایشی و تصویری درخور توجهی دارند و در ساختار و مضمون و محتوا با اصل تثبیت شده درام، سازگارند.
زهرا حیاتی در کتاب مهرویی و مستوری به سراغ منظومه خسرو و شیرین رفته و کارکردها و جذابیت های اثر بی نظیر نظامی گنجوی را به الگوی درام نزدیک می کند. از آن جایی که کتاب حیاتی پژوهشی میان رشته ای به حساب می آید، او در ابتدا مفاهیم اولیه و راهبردهای بازآفرینی ادبیات در سینما را تعریف می کند و بعد جذابیت های دراماتیک خسرو و شیرین را نمایان می کند.
نویسنده در کتاب مهرویی و مستوری با بررسی نوع ادبی و شیوه بازآفرینی نظامی این حقیقت را آشکار می کند که خسرو و شیرین در زمینه داستان پردازی از نوپردازی ها و ظرایفی برخوردار است که از یک سو می تواند دستمایه ای برای بازآفرینی نمایشنامه و فیلمنامه قرار گیرد و ازسوی دیگر در شیوه بازآفرینی الهام بخش است.حیاتی در این اثر کوشیده تا ترکیب ماجراهای اصلی و فرعی خسرو و شیرین را تحلیل کند و شخصیت های داستان نظامی را در قالب تئاتر یا سینما معرفی کند. او کشمکش های مهیج این داستان را با کنش های یک اثر دراماتیک مقایسه می کند و به این نتیجه می رسد که نقطه مشترک داستان نظامی با یک نمایشنامه استاندارد در گفت وگو هاست. حیاتی با تحلیل ساختار این گفت و گوها می کوشد تا راهی را برای تصویری کردن منظومه خسرو و شیرین را به مخاطبش ارائه دهد.
« کشمکش» میان تفاوت ها و شباهت های ادبیات و سینما، مهم ترین عاملی است که ادبیات را به درام تبدیل می کند و از اثر ادبی فیلمنامه بیرون می آورد. نویسنده ای که رمان یا داستان منظوم را به فیلمنامه تبدیل می کند با « تشخیص»، « ارزیابی» و « گزینش» ظرفیت های نمایشی دستمایه فیلم، عناصری را حذف، اضافه، تلفیق، جابه جا یا تبدیل می کند تا انتقال از ادبیات به درام صورت پذیرد. میزان این تغییر به نسبت « اقتباس وفادار» و « اقتباس آزاد» متفاوت است؛ اما اِعمال تغییر و نیز وفاداری به برخی از عناصر داستانی اثر تا حدی ضروری است. ازآن جاکه مهم ترین اختلاف فیلم با ادبیات و نمایشنامه به « قالب» بیانی آن ها بازمی گردد، نخستین گام در تشخیص ظرفیت های نمایشی « خسرو و شیرین» بررسی ساختار داستان است.
ساختار چیست؟ درتعریف ساختار معمولاً به « روابط علی و معلولی رویدادها» توجه می شود؛ زیرا داستان مجموعه ای از وقایع است که بر اساس انگیزه ای مشخص شکل می گیرد و با پیوند منطقی و رابطه علی و معلولی میان حوادث، خط سیری ایجاد می کند که خواننده را از ابتدا تا انتها حرکت می دهد. بنابراین ساختار، ابزاری است که رابطه اجزا را با یکدیگر و با کل شکل می دهد و با این ترکیب بندی، از یک سو شکل ظاهری اثر و خطوط داستانی (ساختار بیرونی) را تعیین می کند و از سوی دیگر کارکردها و جذابیت های داستانی، شخصیت پردازی، گفتگو، زمان و مکان و درونمایه داستان (ساختار درونی) را تعریف می کند.
ساختار بیرونی و استخوان بندی اثر، نخستین قلمرویی است که فیلمنامه نویس را به مبارزه می طلبد. فیلمنامه نویسانی که اثرادبی را به فیلمنامه تبدیل می کنند، پژوهشگرانی که ظرفیت های نمایشی آثار ادبی را بررسی می کنند و منتقدانی که موفقیت فیلم های اقتباسی را در قیاس با اصل داستان ارزیابی می کنند، همه در وهله نخست سراغ طرح داستان می روند و پس از تشخیص طرح و تطابق چارچوب داستان با ساختار فیلمنامه به چگونگی پرداخت ماجراها، شخصیت ها، گفتگوها، زمان و مکان، و درونمایه اثر می پردازند.
روایت فیلم با تکیه بر یک شخصیت و حادثه اصلی، شخصیت ها و حوادث دیگر را به کار می گیرد تا با ظهور ماجراهای پی درپی و اطلاعات تازه، حرکتی پیش رونده داشته باشد و بیننده را با جریان داستان همراه کند. فیلمنامه با اتکاء بر عواطف و با تمرکز بر داستانی پی ریزی می شود که خط سیر دارد؛ در جایی آغاز می شود؛ در مسیری جریان می یابد؛ و در نقطه ای به پایان می رسد. چنین خط سیری زمانی بیننده را خرسند می کند که او در پایان به نتیجه ای جدید و دست کم به تصور آن دست یافته باشد. درواقع، فیلمنامه مسیری رو به تکامل را از مجهول تا معلوم و از مبهم تا آشکار پس پشت می نهد. بنابراین در اقتباس از اثر ادبی، نخست باید خطوط داستانی را تشخیص داد و با معیارهای « ساختار دراماتیک» ارزیابی کرد. ماجرای داستان، شخصیت ها، رویدادهای فرعی و گفتگوها... همه در ساختاری دراماتیک جریان می یابند تا ادبیات به درام تبدیل شود.