کتاب عقل سرخ و داستان غربت غربی pdf

دو داستان از شیخ اشراق سهروردی

امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
10,000
نظر شما چیست؟
کتاب عقل سرخ و داستان غربت غربی: دو داستان از شیخ اشراق سهروردی تألیف عباس محمدی، به نقد و تفسیر زندگی سهروردی، دیدگاه اشراقی او در فلسفه اسلامی و آثارش می پردازد.

شهاب الدین یحیی معروف به شیخ اشراق در سال 549 در روستای سهرورد نزدیک زنجان متولد شد و نزد اساتیدی بزرگوار در اصفهان تحصیل نمود و در حلب و شهر دمشق به دربار راه یافت و به دلیل کینه ورزی فقیهان به وی تهمت بی دینی زدند و در نهایت به سفارش صلاح الدین ایوبی و به دست پسرش محبوس گردید و با قطع طعام در سن 38 سالگی به دیار باقی شتافت.

علت کافر دانستن او، گرایش به افکار شیعی و همچنین تأکیدش بر این اندیشه است که در هر زمان، زمین از برگزیدگانی که ارتباط با خداوند دارند خالی نیست و خداوند اگر اراده کند می تواند پیامبر دیگری مبعوث نماید. عده ای هم حسد فقیهان درباری را عامل تکفیر و کشته شدن سهروردی می دانند.

او به اعتقاد خود از راه شهود و ارتباط قلبی با خداوند و فرشتگانش ارتباط بر قرار می کرد. بن مایه ی تفکر ایشان توجه به افکار افلاطون و اندیشه مزدیسنی و دین زرتشت است. اعتقاد به فرشتگان و وجود سلسله مراتب طولی فرشتگان، نتیجه ی اندیشه ی داستان های وی می باشد که با چاشنی رمز، آمیخته گردیده است. اصل و اساس بعضی از داستان های او بر گرفته از داستان های ابن سینا هستند.

در انتهای این اثر پس از نقد کامل بر زندگی و آثار او، دو داستان با عناوین «عقل سرخ» و «غربت غربی» آورده شده است. عقل سرخ، داستانی فلسفی پیرامون مسائل عرفانی است که با قلمی داستانی و رمزگونه از زبان پرندگان روایت می شود. در داستان غربت غربی نیز، سهروردی با توجه به آیات قرآن و به کمک ذهن خلاق خویش حالات وجود انسان و تحولات هستی را در قالب قصه و با زبان رمز ارزیابی کرده است.

در بخشی از کتاب عقل سرخ و داستان غربت غربی می خوانیم:

گوهر شب افروز هم در کوه قاف است، اما در کوه سوم است و از وجود او شب تاریک روشن می شود، اما پیوسته بر یک حال نمی ماند. روشنی او از درخت طوباست. هر وقت که در برابر درخت طوبا باشد، از این طرف که تو می بینی تمام روشنی می نماید، اما سوی درخت طوبا همچنان یک نیمه او روشن است. چون تمامش در مقابل درخت طوبا قرار گیرد، تمام سوی تو سیاه می نماید و سوی درخت طوبا روشن. باز چون از درخت بگذرد، قدری روشن می نماید. و هرچه از درخت دورتر می شود، وی تو روشنی او زیادتر می نماید. نه اینکه نور بیشتر می شود، بلکه جسم او نور بیشتری می گیرد و سیاهی کمتر می شود. و همچنین ادامه می یابد تا باز در برابر تو قرار می گیرد.

آنگاه، تمام جرم او نور می گیرد. و مثال، این گونه است که گویی را از وسط سوراخ کنی و چیزی را از آن سوراخ بگذرانی، آنگاه کاسه ای را پر آب کنی و این گوی را در آن کاسه بگذاری، چنان که نیمه گوی در آب باشد. اکنون، در لحظه ای ده بار همه اطراف گوی را آب فرا گرفته است. اما اگر کسی آن را از زیر آب ببیند، پیوسته یک نیمه گوی را در آب دیده است. باز اگر آن بیننده که مستقیم از زیر کاسه می بیند، کمی از میان کاسه آن طرف تر ببیند، یک نیمه گوی را نمی تواند در آب ببیند، بطوریکه هر چقدر که او از میان کاسه به طرف دیگری برود، قسمتی از آن گوی را که در مقابل چشم بیننده نیست، نمی تواند ببیند، اما به جای آن از، طرف دیگر قدری از آب خالی را می بیند. و هرچه به سمت کنار کاسه بیشتر نگاه می کند، در آب کمتر می بیند و خالی از آب بیشتر. چون مستقیم از کنار کاسه بنگرد، یک نیمه را در آب بیند و یک نیمه را خالی از آب. باز چون از بالای کنار کاسه بنگرد، در آب کمتر بیند و خالی از آب بیشتر، تا کاملا در میانه بالای کاسه گوی را کامل می نگرد.
کنگره :
BBR753‏‫‭/‮الف‬5ع7 1389
دیویی :
189/1
کتابشناسی ملی :
1958047
شابک :
978-964-374-226-3‮‬
سال نشر :
1389
صفحات کتاب :
67

کتاب های مشابه عقل سرخ و داستان غربت غربی