من با دست های زخمی، گل را به تو هدیه می دهم
و تو خارهایش را بر سرم فریاد می کشی.
اگر این گلی که سهم من و توست پر خار است تقصیر من نیست
من تا توانستم زهر خارهایش را به جان خریدم تا کمترینش بی آزاردت.
اگر به خون چکان دست¬هایم نگاه می کردی...
~~~
به دست آوردنش را نمی دانم ولی
شکستن دل را خوب بلدی.
~~~
من تنها تو را می بینم
و تو تنها خودت را
این انصاف نیست.
کنگره :
PIR۸۳۳۷ /ج۷۴۵ن۷ ۱۳۹۷