خشونت خانگی یکی از علل شایع صدمات فیزیکی و روانی به زنان است که بهطور مستقیم و غیرمستقیم بر سلامت نسل آینده نیز تأثیرگذار است. این پدیده نابهنجار اجتماعی و جامعهشناختی، ریشه در علل متعدد اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دارد. مسئله رفتار با زنان در داخل خانه و خانواده دیگر امری خصوصی محسوب نمیشود. بلکه حساسیت سازمانهای حقوق بشری، دولتها و نهادهای بینالمللی را برانگیخته است. بررسی موضوع نشان میدهد که عواملی نظیر ساختار فرهنگی و اجتماعی مردسالار جامعه ایران، عدم دسترسی زنان به منابع ثروت و تولید و در نتیجه وابستگی اقتصادی آنها به مردان، نقشپذیری جنسیتی فرزندان در خانواده و سپس در جامعه و عدم شفافیت و یا فقدان قوانین مقابله با خشونت خانگی در ایران، در وقوع و سختی پیشگیری از خشونت خانگی تأثیر زیادی دارد و دولت و محاکم قضایی باید حقوق قانونی بزه دیدگان چنین جرائمی را موردتوجه ویژه قرار دهند.
نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد پیشگیری از خشونت خانگی علیه زنان، در درجه نخست نیازمند بازتعریف حریم خصوصی خانواده و جرم دانستن بسیاری از مصادیق خشونت خانگی است. فرهنگسازی و برانگیختن مسئولیت اجتماعی افراد در جامعه برای مقابله با خشونت خانگی و تلاش دولت در جهت برابری حقوقی زنان و مردان در جامعه از دیگر اقدامات مؤثر در این زمینه میباشد.