کتاب پنجه میمون، اثر دابلیو.دابلیو ژاکوباز؛ تلاش دارد که نشان دهد گاهی اوقات زندگیای که در حال حاضر داریم بارها بهتر از زندگیای است که آرزویش را داریم. این کتاب بر گرفته از داستان خیالی 3 آرزو که برآورده میشود نوشته شده، اما قسمت تلخ ماجرا این است که هم زمان با برآورده کردن آرزو قسمت بزرگی از زندگی را هم میگیرد. اگر اهل داستانهای ترسناک و هیجانانگیز هستید، کتاب پنجه میمون گزینهای مناسب برای مطالعه میباشد.
پس از مدتی «تام موریس» صحبتش را متوقف کرد و آقای وایت رو به پسر و همسرش گفته: به مدت بیست و یک سال در هندوستان سرباز بوده، هندوستان کشور فوق العادهای است. «هربرت» گفت: بله، من دوست دارم به آنجا بروم! مادرش با صدای بلند گفت: اوه، «هربرت»! زیرا نمیخواست پسرش از او دور شود. همسرش گفت: «من هم میخواهم به هندوستان بروم، اما ...» سرباز سریع گفت: برای شما بهتر است همین جا بمانید. آقای وایت گفت: اما تو چیزهای عجیب و جالب زیادی در هندوستان دیدهای. من هم میخواهم یک روز آنها را ببینم. سرباز «کولا» را روی میز گذاشت و گفت: نه، همین جا بمان. اما آقای وایت مُسن، هم چنان ادامه میداد: اما داستانهای تو خیلی جالب هستند. پس چه زمانی از پنجه میمون صحبت میکنی؟
موریس سریع جواب داد: هیچ چیز... هیچ چیز مهمی نیست... خانم وایت گفت: پنجهی میمون؟ «هربرت» گفت: یالا آقای «موریس» راجع به آن به ما هم بگویید. آقای «موریس» ظرف «کولا» را در دست گرفت، اما ناگهان آن را پایین گذاشت و آهسته دستش را در جیب کت خود برد. آقای وایت گفت: چی شده؟ .... چی شده؟ «موریس» گفت: هیچ چیز.. .