گزارشنویسی از جمله شیوههایی است که میتواند یکی از دقیقترین زبانها برای بیان یک حادثه باشد و این زبان دقیق، همان شیوهای است که در نگارش کتاب سفر به قلهها بهکار گرفته شده است. پنج گزارش جنگی که در این کتاب آمده به استثنای یک مورد در سالهای 67 و 66 به رشته تحریر درآمده است. صاحبان گزارشها بهبودی، سرهنگی و هشترودی هستند.
آن ها به عنوان شاهدان عینی به مناطقی که رژیم بعث بمباران شیمیایی داشته سر میزنند و دیدههایشان را در قالب گزارشها منعکس میکنند. گزارش آن ها در کتاب سفر به قلهها، مستندهایی است که با زبان و بیان نرم و دلنشین نگاشته شده است و از آنجا که قدرت توصیف تصاویر را به شکلی مطلوب دارند، توانستهاند برشهایی از این واقعیت تاریخی را نشان دهند. شیوههای گزارشنگاری در کتاب سفر به قلهها حکایت از پختگی دارد و در بسیاری از قسمتها به مرزهای داستان نزدیک شده و جاذبهای دوچندان ایجاد میکند. در پنج گزارش این کتاب درباره عملیات آزادسازی حلبچه، منطقه عملیاتی بیتالمقدس 6، عملیات مرصاد، بازدید خبرنگاران داخلی و خارجی از مناطق آزاد شده و ... میخوانید.
صبحانه با خراشهای متعددی که سنگک بیات دوباره تستشدهی رستوران بر دهان و گلویمان انداخت، همراه شد. در خیابان، ماموران شهرداری با بیل شیشههای خردشدهی مغازهها را جمع میکنند. کمی پایینتر، آنجایی که به مرکز شهر نزدیکتر است، کرکره مغازهها، شاید زودتر از روزهای قبل، یکی پس از دیگری بالا میرود. تصویر دیشب همدان با آنچه امروز شاهد آن هستیم، کاملا متفاوت است. خیابانهای خلوت و بیرنگ دیشب امروز با چهارراههای شلوغ و صف مسافران تاکسی رنگ عادی به خود میگیرد.» این کتاب را انتشارات «سوره مهر» منتشر کرده است.
«بسم الله الرحمن الرحیم
گزارش اول، حرفهای و هنرمندانه، شرح کوتاهی از اولین ساعت بمباران سیانوری حلبچه، ارائه کرده است که بسیار مغتنم است، و نیز اشارهای به وضع اسرای عراقی در پشت خط اوّل دارد که آن هم جالب و مهم است. گزارش کوتاه دوم از همان نویسنده است. گزارش بعدی که به زبان روزنامهای و در سبک گزارشهای مطبوعات غربی و به تقلید از آن ها نوشته شده حاوی مطلبی چندان مهم نیست، بعلاوه که گسیختگی در ذهن و نارسایی در زبان هم گاه در آن هست، ولی از این جهت که تصویری گرچه مبهم از کردهای اتحادیه میهنی ارائه کرده، مغتنم است.
گزارش چهارم درباره حمله عراق به جنوب پس از قبول قطعنامه (تیرماه 67 ) و از آن جالبتر، شرح انهدام منافقین در غرب کشور و تپه حسنآباد است. گزارش خوبی است. تکیه بر بچههای جنوب (فقط) برایم مفهموم نشد هرچند ناگفته ماندن چیز مهمی در آن واقعه، برایم کاملاً مفهوم بوده و هست! گزارش آخر از همان نویسنده (نویسنده گزارش چهارم!) چیزی نیست جز قلمانداز یک نویسنده خوش ذوق که جز پاسخ به احساسات، هدفی از نوشتن ندارد. این گزارشها را در 18 اسفند 70 تمام کردم و نه چندان خوشحال..!