کتاب فرزندان ما جواهرند ولی ما آهنگریم اثر مسلم تسابحجی با بیانی ساده و شیرین به نقد روش های تربیتی ناکارآمد و غلط می پردازد و روش هایی کارآمد و صحیح را معرفی می کند.
این کتاب که درباره ی اصول تربیتی نوشته شده، حاوی آرای جدید برای بنیان نهادن شخصیت متعادل کودک است. مسلم تسابحجی در کتاب فرزندان ما جواهرند ولی ما آهنگریم از خطاهای تربیتی سخن گفته و گذشته و زمان حال خود را مقایسه می کند. او توضیح می دهد که چگونه از آن خطاها گذر کرده و به روش تربیتی کارسازی روی آورده که بر این سه بنیان استوار است: اعتمادسازی و صید نکات مثبت و جهت دهی دوباره به رفتارهای منفی.
در بخش پایانی کتاب، مسلم تسابحجی راه های استفاده از نکات مثبت در مواجهه با مسایل، مشکلات زندگی و تربیت کودکان را مطرح و بر این نکته تأکید می کند که از هر نکته ی منفی و از هر مشکلی می توان به نکات مثبت و مفید رسید؛ به شرطی که بپذیریم انسان اصلاح پذیر است و خطاها همیشه پایدار نیستند و تربیت همواره با تحمل سختی همراه است.
پدر و مادر غوره می خورند ولی دهان فرزند ترش می شود. وقتی رفتارهای ناپسند و انفعالی از فرزند سر میزند پدر و مادر از نقش اساسی خودشان در ایجاد مشکل به کلی غافلند. فرزندان ما مانند آینهٔ شفافی هستند که رفتارها و شیوه های تربیتی را که در خانه و مدرسه بر آن ها اعمال می شود، بازتاب می دهند.
فرزندان ما آینه ی ما هستند. در رفتارهایشان بازتاب رفتارهای خود را می بینیم و در سخنانشان بازتاب سخنان خود را می شنویم. چنان چه از رفتار یا گفتار آنان رضایت نداشته باشیم، باید به خودمان رجوع و خود را اصلاح کنیم. پشت سر هر کودک لجباز، پدر و مادری لجبازتر از آن کودک و پشت سر دختری ترسو مادری قرار دارد که از آن دختر ترسوتر است.
پشت سر کودکی که رفتار منفعلانه دارد، خانواده ای قرار دارد که دچار انفعال است. پشت سر کودکانی که فریاد می کشند خانواده ای هست که در آن، پدر و مادر خود را به خویشتن داری و آهسته سخن گفتن عادت نداده اند. کودکی که چون از چیزی ناراحت می شود، به زدن روی می آورد، کودکی که هر گاه پدر و مادرش از دست او ناراحت شده اند، از ایشان کتک خورده است.
در بخشی از کتاب فرزندان ما جواهرند ولی ما آهنگریم می خوانیم:
به طور معمول با بچه ها به عنوان «کودک» رفتار می شود. ولی مربیان از این نکته غافلند که همین «کودک»، کرامت و شخصیت و احساسات و افکاری ویژه ی خود را دارد و نسبت به هر کلمه ای که می شنود یا رفتاری که با او می شود، فوق العاده حساس است. مربیان باید به منظور احترام گذاشتن به کودک، فروتنی به خرج دهند و این واقعیت را درک کنند که کلمه ی «کودک» مترادف است با کلمه ی «سلطان». پدر و مادر باید این مهم را درک کنند که همین کودکی که در آغوش آنان می خوابد، عین آینده است؛ کودکی که در جلوی چشم ما مشغول بازی و سرگرمی است، خود تاریخ است.
کنگره :
HQ۷۶۹/ت۵الف ۲۰۴۱ ۱۳۹۰