کتاب بچۀ رضاشهر: خاطراتی از دانشجوی دندانپزشکی شهید محمدجواد صالحیان نوشتۀ مریم قربان زاده، مجموعه ای از خاطرات این شهید بزرگوار است که در مجموعه ای با نام روپوش های سفید منتشر شده است. این کتاب توسط خانواده ی شهید محمدجواد صالحیان با بیانی سلیس روایت می شود.
در بخشی از کتاب بچۀ رضاشهر، می خوانیم:
- پسر کاری ای بود. از همان بچگی اش دوست داشت دست به کار باشد. خانواده خواهرم هر سال به سفر مکه می رفتند. بعد از سفر هم مهمانی می گرفتند.
یک سال که سعید کلاس سوم بود، طبق معمول هر ساله به خانه خواهرم رفته بودیم تا در رتق و فتق کارها کمک شان کنیم. سعید با آن که ریزه بود و قوت زیادی هم نداشت؛ هفده خورشت خوری گل سرخ را بلند کرده بود تا به زیرزمین بیاورد.
بقیه اصرار داشتند که نمی شود و سنگین است، اما خودش می گفت: «می تونم». بلا به دور پایش به پله گیر کرد و خورد زمین. بشقاب های گل سرخی خواهرم نگین نگین شد!
طفلی سعید، خیلی ناراحت و دمق شد. بقیه هر کدام یک جور سرزنش اش می کردند. برای اینکه همه چیز تمام شود و به سعید سرکوفت نزنند به بازار رفتم و هفده خورشت خوری گل سرخ برای خواهرم گرفتم.
کنگره :
DSR۱۶۲۶ /ص۲ق۴ ۱۳۹۶