کتاب شب پنجم نوشته فریبا انیسی، فعالیت های سیاسی گروه هایی را بین سال های 1356 تا 1360 بازگو می کند. شخصیت های اصلی این رمان دو زن به نام های منیره و صدیقه اند که قبل از پیروزی انقلاب وارد فعالیت های سیاسی شده اند.
این دو نفر پس از رویداد چند اتفاق از گردونه فعالیت های سیاسی خارج می شوند ولی در کنار مردم باقی می مانند و حوادث این داستان تا سال 1360 و بمباران «زندان دولتو» در کردستان ادامه می یابد. داستان از زبان دانای کل روایت می شود و به زندگی این دو فرد و خانواده های آن ها می پردازد. بسیاری از حوادث نقل شده در این رمان بر مبنای واقعیت است.
کتاب «شب پنجم» جزو 10 اثر برگزیده جشنواره داستان انقلاب در سال 1389 بود. این رمان ادامه دار است و فریبا انیسی در حال انجام پژوهش های تاریخی برای نگارش ادامه این اثر است.
در بخشی از کتاب شب پنجم می خوانید:
زن ها و دخترها ریختند بیرون. نگهبان در را باز کرد. توی تاریک و روشن راهرو، زن نحیف و زاری، سیه چرده و نالان، پا جلو گذاشت. موهای گوریده و به هم چسبیده اش از زیر روسری سیاه چروکیده بدجوری توی ذوق می زد. جابه جای لباسش رد خون داشت. بسته ای را به سینه اش چسبانده بود. همه سرک کشیدند از اتاق های دیگر که: «این کیه این وقت شب؟» و صدای ضعیف ناله ای فضا را شکافت. مثل صدای بچه گربه ای که مادرش مرده بود و ابراهیم آورده بودش خانه و صدیقه با شیشۀ بچه بهش شیر می داد.
بچه گربه دارد؟
صدیقه گفت و زل زد به بستۀ توی دست زن. خورشید خانم و چند تای دیگر، پریدند سمت زن.
وای! این بچه چرا این قدر ضعیف است؟ کی به دنیا آمده؟
عصری.
باید توی دستگاه نگهش دارند. زردی هم دارد. شاید لازم باشد خونش را عوض کنند.
محبوبه گفت، که پزشکی خوانده بود. یخ سکوت شکست.
مبارک است!
ان شاءالله خوش قدم باشد!
اسمش را چی گذاشتید؟
هنوز هیچی!
محبوبه دست برد زیر بغل زن که قدم هایش سست و نامرتب بود. بچه را گرفت بغل و هشدار داد: «کسی بوسش نمی کند ها!»
درد امان زن را بریده بود. دست گذاشت به کمرش. پاهایش ورم کرده بود. راهی اش کردند طرف اتاق 5، که هم نور بیشتری داشت و هم نزدیک حمام و دستشویی بود.
اول برویم حمام.
زن تازه زا که حمام نمی رود!
زن گفت: «دوباره می آیند دنبالم، باید بروم.»
شابک :
978-600-03-0104-0
کنگره :
PIR۸۳۳۴ /ن۹۶ش۲ ۱۳۹۵