در کتاب بهشت، یکی از زیباترین و ماندنی ترین رمان های تونی موریسون وقایع عجیب و غریبی در مورد ایالت اوکلاهما نوشته شده است. جامعه ای که مردها در آن حاکم اند. آیا آن ها می دانند بهشت کجاست؟
کتاب بهشت (Paradise) برای نخستین بار در سال 1999 در آمریکا چاپ شد و مورد استقبال خوانندگان آثار ادبی برتر قرار گرفت.
ایالت اوکلاهما، روستایی کوچک و سیاه پوست نشین است که خشونت کاملا در آن احساس می شود. منشا پیدایش این خشونت چیست؟ شاید اگر کمی عمیق تر به این روستا بنگریم، برده های آزاد شده و یا نجات یافتگانی از دنیایی پر از دشمنی و جنگ را بتوانیم به طور واضح ببینیم. اما این تمام ماجرا نیست و گروه دیگری از تبعیدشدگان در فاصله کمی از این روستا، در سرزمین موعود خود گرد هم آمده اند.
اینجاست که تونی موریسون را می توانیم با نثری موزون، باشکوه و حماسی ببینیم که استوارترین عقاید و باورها را به چالش کشیده و با در هم آمیخته است. داستانی از اقوام، تاریخ، خاطرات و اسطوره های واقعی؛ همه این ویژگی ها کتاب بهشت را تبدیل به اثری تفکر برانگیز و فراموش نشدنی کرده است.
در کتاب بهشت، ما وارد جهانی کاملا متفاوت می شویم همراه با موریسون دنبال بهشت می گردیم. بهشت کجاست؟ و از آن چه کسانی است؟
تونی موریسون (Toni Morrison) جایزه نوبل در رشته ادبیات را در سال 1993 دریافت کرد. او همچنین برنده جایزه «پولیتزر» و برنده جایزه ادواری «نقدهای ادبی ملی» شده است. شش رمان پیشین موریسون عبارتند از:
جاز، دلبند، کوچولو، آواز سلیمان، سولا و آبی ترین چشم. او استاد برجسته رشته علوم انسانی در دانشگاه پرینستون آمریکا است.
در بخشی از کتاب بهشت می خوانیم:
احتمالاً همه اهالی با مشاهده ما دچار شگفتی شدند، ولی غیر از استیوارد، هیچ کس دیگری مستقیماً اظهارنظر نکرد. این کار ضرورتی هم نداشت. نالتون زانوانش را مالید و الیو به سوی خانه خود رفت. استیوارد با صدای بلند گفت:
- کثافت هایی را با خود آورده که ما آن ها را ترک کرده بودیم.
داوی او را تهییج کرد. سواین هم همین طور. تنها فیری دوپرس به استیوارد حمله کرد:
- خداوند از رفتار زشت خوشش نمی آید. ببین او هرگز در مورد آن چه تو دوست داری، اظهارنظر نمی کند.
به هر حال داوی و سواین زن بودند و یک مرد شجاع می توانست به راحتی حرف های آنان را ناشنیده انگارد و به راه خود به منظور رسیدن به بهشت ادامه بدهد. آن ها نیز در آن جا حضور داشتند و شاید خوشحال بودند که بتوانند زنی کثافت را به گور بسپارند.
پت پرونده بست را کنار گذاشت. دفترچه ای را برداشت که روی آن برچسبی نبود و شروع به نوشتن کرد...
کنگره :
PS۳۵۶۹ /و۴۸ب۹ ۱۳۸۴
کتابشناسی ملی :
م۸۳-۳۱۷۰۴