اچ. اچ مونرو(ساکی) در کتاب داستان موشی که کمک می کرد با بدجنسی خاص خود، زندگی طبقه مرفه عصر ادوارد را به استهزاء می گیرد. هفت داستان کوتاه این کتاب به شدت جالب هستند.
در بخشی از کتاب داستان موشی که کمک می کرد (Filboid Studge The Story Of A Mouse That Helped) می خوانیم:
اسپایلی به این حقیقت دست یافته بود که مردم کارهایی را که هرگز حتی تلاش نمی کنند آن را به خاطر علاقه انجام دهند، برحسب حس وظیفه شناسی انجام می دهند. مردان تقریبا قابل احترامی هستند که اگر مثلا آن ها را اتفاقی در یک حمام ترکی ببینی، به شما کاملا توضیح می دهند که دکتر به آن ها تجویز کرده که در حمام ترکی استحمام کنند و اگر در پاسخ به آن ها بگویید که شما فقط به خاطر این که دوست داشتید به آن جا رفتید، آن ها در حالی که با تعجب به شما زل می زنند با خود فکر می کنند که چه انگیزه ی بی معنایی دارید.
در شرایط مشابه هرگاه از یک کشتار اقلیت های ارمنی از آسیای صغیر گزارش داده شود، همه فکر می کنند که آن عمل به دستور کسی یا از جایی صورت گرفته باشد. به نظر می رسد هیچ کس حتی به فکرش هم نمی رسد که ممکن است مردمی باشند که دوست دارند همسایه های خود را بکشند.
کنگره :
PZ۳/س۲۵د۲ ۱۳۹۳
شابک :
978-600-6867-00-7