نزوای خودخواسته مادر و فرار از واقعیات جهانی و تحمیل آن به دخترش رابطهای عمیق بین او و دختر به وجود میآورد: رابطه عشق_نفرت؛ وابستگی شدیدی که به نفرت میانجامد.
در دنیای اسطورهها داستانهای زیادی از رابطه دختر_مادری هست که معمولا به مفهوم عشق و نجات منتهی میشود. ولی اسطورهی «الکترا» نمایانگر کشمکش مادر_دختر فرویدی است. بر اساس این اسطوره، مادر الکترا به پدر خانواده خیانت میکند و معشوقش را به مقام پادشاهی میرساند. عقدهی الکترا برآمده از ماجرای انتقامگیری الکترا و برادرش از مادرشان و پدرخوانده است. «سوفوکل» نمایشنامهنویس یونانی با نمایش رنج های الکترا، ترحم و دلسوزی تماشاگر را متوجه او می کند. الکترا این رنج ها را به انتخاب خودش تحمل می کند و اصرار دارد خود را یک قربانی نشان بدهد. به همین دلیل الکترا عدالت واقعی را در انتقام میبیند. این تنها روایت اسطورهای از قتل مادر به دست دخترش است که به این وسیله مادر گناهکار مجازات میشود. گرچه در کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی چنین گناه محرزی وجود ندارد. اما راوی رفتهرفته در داستان به این نتیجه میرسد که مادرش در برابر او گناهکار است و قتل او نوعی انتقامگیری از اوست.