امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
4,500
نظر شما چیست؟
کتاب ژنرال در هزار توی خودش، اثر بی نظیر دیگری از گابریل گارسیا مارکز، توصیفی است از واپسین روزها یا به عبارتی دیگر، حقیقت آخرین سفر قهرمان آزادی خواه آمریکای لاتین سیمون بولیوار.

بولیوار که در سنین میانسالی به سر می برد و به نظر می رسد از نظر جسمی مانند یک پیرمرد می ماند، از پست خود که ریاست جمهوری است کنار کشیده. خودش اغراق می کند که می خواهد دست از سیاست بکشد. او قصد سفر به اروپا را دارد. در این بین هستند کسانی که گزافه گویی های این پیرمرد را باور ندارند و معتقدند این بار نیز این ادعاهای او مانند دفعات پیشین تنها در حد حرف است.

سیمون بولیوار یک سیاستمدار ونزوئلایی و یکی از رهبران اصلی جنبش ازادی خواهی در آمریکای لاتین بوده است. او جمهوری بزرگ کلمبیا شامل کلمبیا، ونزوئلا و اکوادور را بنیان نهاد. در کاراکاس دانشگاهی را به نام بولیوار تاسیس کردند. مسن ترین خادم او، خوزه پالاسیوس او را در حالی یافت که لخت مادرزاد، با چشمانی باز روی آب وان شناور مانده بود. او گمان کرد که غرق شده است؛ البته می دانست که این یکی از شیوه هایی ست که ژنرال به تفکر می پردازد، اما حالت شناورماندن بی هوشانه ی او طوری بود که نشان می داد در این جهان نیست، بنابراین از ترس جرأت نکرد به وان نزدیک شود اما برای اجابت دستورش که گفته بود او را پیش از ساعت پنج صبح بیدار کند تا بتوانند صبح زود از آن جا حرکت کنند، به آهسته گی صدایش کرد...

گابریل گارسیا مارکز (Gabriel Garcia Marquez) بزرگ ترین نویسنده ی کلمبیا و نام آورترین نویسنده ی جهان و برنده ی جایزه ی ادبی نوبل سال ١۹۸۲، در ششم ماه مارس ١۹۲۸ میلادی، در دهکده ی آراکاتاکا در منطقه ی سانتاماریای کلمبیا متولد شد و تا سن هشت سالگی، در این دهکده، نزد مادر بزرگش زندگی کرد. در سال ١۹۴١ اولین نوشته هایش در روزنامه ای به نام خوونتود که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود، منتشر شد.

در آثار این نویسنده، می توانید شاهد درهم تنیده شدن خیال و واقعیت شد و همیشه احوال صاحبان قدرت و زیردستان آنها موضوع مورد علاقه اش بوده است.

در بخشی از کتاب کتاب ژنرال در هزار توی خودش (The general in his labyrinth) می خوانیم:

پایان یک روز پرسروصدا فرا رسیده بود. سربازان سواره نظام سبک اسلحه و هنگ پیاده نظام مستقر در یک پادگان به خاطر عدم دریافت جیره و مواجب خودشان در طول سه ماه گذشته دست به آشوب و بلوا زده بودند. این ظاهر قضیه بود. دلیل واقعی اغتشاش آن ها که بیش ترشان هم ونزئولایی اند جنگ در راه آزادی چهار ملت متفاوت دیگر بود. اما در چند هفته ی اخیر آن چنان در خیابان ها در معرض پرخاش و توهین مردم قرار گرفته بودند که حالا دلیلی داشتند تا بعد از رفتن ژنرال نگران جان و مال خودشان باشند. اغتشاش آن ها با پرداخت هزینه ی سفر، به اضافه ی یک هزار پزوی طلا به جای هفتاد هزار پزوی طلا که مورد درخواست آن ها بود، خوابید و در شام گاه آن روز به طور دسته جمعی به سوی سرزمین مادری شان حرکت کردند.

یک عده زن نیز به همراه باروبندشان، و تمامی فرزندان و حیوانات اهلی شان به دنبال آن ها راه افتادند. حتی صدای بلند طبل بزرگ و سنج و شیپورهای مارش نظامی این نظامیان نیز تتوانست بر غوغای دسته هایی از اوباش و اراذل که سگ های خود را به روی حرکت دسته جمعی آن ها باز کرده بودند و مرتباً هفت ترقه به زیر پای آن ها پرتاب می کردند تا نظم حرکت آن ها را برهم بزنند، فایق آیند؛ رفتاری که حتی علیه ی قوای دشمن شان نیز به عمل نیآورده بودند. یازده سال پیش نیز، پس از سه قرن طلایی حکومت جبارانه ی اسپانیا بر آن جا، نایب السلطنه ی درنده خوی حاکم بر آن ها مجبور شد خودش را به صورت خدمت کاری درآورده و از طریق همین خیابان ها فرار بکند.

اما بعکس این ها، چمدان های او پر از تندیس های طلایی، سنگ های زبرجد خام تراش نخورده، تندیس های کوچک قدیسین و پروانه های کریستالی آب طلا شده ی ساخت موزکو بود، اما کسی از اهالی آن جا نبود که روی بالکن خانه ی خود نایستاده باشد تا ضمن بدرقه ی او شاخه های گل را نثار قدوم او کند و از صمیم قلب برایش سفری خوش و دریایی آرام و عاری از خطر آرزو کند.
صفحات کتاب :
319
کنگره :
‏‫PQ8180/28‭‬ ‭/‮الف‬4‏‫‬‭ژ9 1392
دیویی :
863/64
کتابشناسی ملی :
3187790
شابک :
978-964-374-214-0
سال نشر :
1392

کتاب های مشابه ژنرال در هزار توی خودش