امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
5,900
نظر شما چیست؟
گابریل گارسیا مارکز، در کتاب پاییز پدر سالار، به وقایع تاریخی دوران دیکتاتوری فرانسیسکو فرانکو در اسپانیا، آناستازیو سوموزا، و رافائل تروخیو در جمهوری دومینیکن بسیار نزدیک است. این داستان، که هجونامه هزل آمیز یک دیکتاتور آمریکای جنوبی است، سبک نگارشی متفاوت با همه آثار قبلی گارسیا مارکز دارد.

کتاب پاییز پدر سالار در سال ۱۹۷۵ منتشر شده است. زمان در این داستان هیچ حد و مرزی ندارد. ممکن است این مسئله نیاز به تمرکز را برای خواندن این رمان طلب می کند. کتاب حاوی جملات و عباراتی تامل برانگیز و تازه ای است.

این کتاب درباره ی یک ژنرال پیر است که حدودا پنج هزار بچه نامشروع دارد. او در تنهایی و بی کسی در کاخی فرسوده است که در آن کثافت و فضله و تپاله حیوانات وجود دارد. او همچنان با همان رویه ظلم و زور و ستم و جنایت بر کشوری کوچک فرمانروایی می کند. ژنرال پیر برای سفاکی و جنایات و انحراف های خاص خود آدمی مبتکر و مبدع نیزهست. در میهمانی ها و مراسم کسی حتی جرات نفس کشیدن در حضورش را نیز ندارد.

علاوه بر مردم و اطرافیان حتی بستگان درجه اولش نیز از ظلم و جنایت او بی نصیب نمانده اند. دیکتاتوری که پدرش معلوم نیست چه کسی است و دیوانه وار عاشق مادرش است و بعد از مرگش او را به طرز مضحک و مسخره ای در بین مردم تا مقام قدیسین بالا می برد و در مشکلات مادرش را به گونه ای صدا می زند که انگار خدا را صدا می زنند.

دیکتاتور در ابتدای حکومتش فردی است محبوب و مقدس و محترم که بی واسطه بین مردمش حضور دارد. کم کم قدرت زیاد و خودکامگی با هم درمی آمیزد و نهایتا قدرت کامل نصیبش شده و تماس با واقعیت ها به کلی قطع شده و تنهایی اش شروع می شود. خوی و خصلت دیکتاتوری او را وادار به جنایت می کند. و پاییز دیکتاتور زمانی آغاز می شود که علیه او کودتا می شود و او مردم را نیز همراه خود نمی بیند. او بدل هایی نیز دارد که در برخی موارد این بدل ها هستند که در برخی جاها حضوردارند.

نام صحیح کتاب پاییز پدر سالار (The Autumn of the Patriarch) ، «خزان پیشوا» است. منتقدان پاییز پدر سالار را بهترین کار مارکز و منسجم تر از صد سال تنهایی می دانند. به نوشته ماکس پل فوشه: «با وجود شخصیت ها و تراکم استوایی حوادث و ایماژها، خواننده در آن غرق می شود و داستان قوی تر و تحسین انگیزتر از آن است که خواننده بتواند خود را از آن رها کند.

انسان نوعی طغیان رود آمازون را در نظر مجسم می کند که جانوران و پرندگان درخت های سبز را به یاد می آورد.» پاییز پدر سالار رمانی است که هشت سال بعد از شاهکار اولیه ی مارکز یعنی صد سال تنهایی نوشته شده است. این رمان نیز مثل صد سال تنهایی به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده. عده ای این رمان را بهترین اثر مارکز می دانند.

گابریل گارسیا مارکز (Gabriel Garcia Marquez) بزرگ ترین نویسنده ی کلمبیا و نام آورترین نویسنده ی جهان و برنده ی جایزه ی ادبی نوبل سال ١۹۸۲، در ششم ماه مارس ١۹۲۸ میلادی، در دهکده ی آراکاتاکا در منطقه ی سانتاماریای کلمبیا متولد شد و تا سن هشت سالگی، در این دهکده، نزد مادر بزرگش زندگی کرد. در سال ١۹۴١ اولین نوشته هایش در روزنامه ای به نام خوونتود که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود، منتشر شد. تحصیلات دبیرستانی او با وقفه روبه رو گشت و گارسیا مارکز، یک سال به سوکو رفت.

در آوریل ١۹۶١، «کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد» مجدداً چاپ می شد. در همین سال به مکزیک رفت و با زن و فرزند دو ساله اش زندگی کرد. برای فیلم های سینمایی فیلمنامه نوشت. همچنین دستنویس داستان ساعت شوم را به مسابقه ی ملی رمان که در بوگوتا توسط شرکت نفت اسو ترتیب یافته، فرستاد و جایزه ی اول را از آن خود کرد.

در سال ١۹۶۲ کتاب «کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد» وی در مکزیک منتشر شد. همچنین ترجمه ی همان کتاب در پاریس. اولین روایت پاییز پدر سالار را هم در همین سال نوشت. در سال ١۹۶۵، نوشتن صد سال تنهایی؛ را آغاز کرد. و در آوریل ١۹۶۸، صد سال تنهایی در بوئنوس آیرس منتشر شد و به موفقیتی فوری و چشمگیر رسید طوری که کتاب به طور مداوم تجدید چاپ می شد.

در بخشی از کتاب پاییز پدرسالار می خوانیم:

آیا آن هواپیما را به یاد می آوری؟
کدام هواپیما را؟
هواپیمایی که شنیدم در ساعت ۲ بامداد ۲۴ ژانویه ١۹۵۸، بر فراز کاراکاس پرواز می کرد. فکر می کنم هر دوی ما در آن اتاق، در «سن برناردینو» بودیم و آن را از ایوان تماشا می کردیم؛ دو چراغ قرمز که در آسمان تاریک، به صورت متناوب روشن و خاموش می شدند و در نزدیک شهری پرواز می کردند که به دلیل حکومت نظامی، خالی، اما خواب آلود نبود و گذر از لحظه ای به لحظه ی دیگر را برای سقوط دیکتاتوری انتظار می کشید.

هواپیمایی که با آن «پرز خیمه نز» از کشور گریخت.
هواپیمایی که به هشت سال دیکتاتوری در «ونزوئلا» پایان داد. باید در خصوص این لحظه ی بخصوص، چیزهایی به خوانندگان بگوییم. این امر مهم است، چون هنگامی بود که شما ایده ی نوشتن داستانی درباره ی دیکتاتوری را در ذهن داشتید.

داستانی که پس از هفده سال و دو نسخه ی نیمه کاره، «خزان پیشوا» نام گرفت. بر سکوی هواپیما، دیکتاتور، همسرش، دختران، وزراء و دوستان نزدیکش ایستاده بودند. چهره ی دیکتاتور، از درد عصبی ملتهب، و از دست آجودان مخصوصش خشمگین بود؛ چون با عجله ای که در فرار داشتند، چمدانی محتوی یازده میلیون دلار را پای نردبان طنابی هواپیما- که آن ها از رویش بالا می رفتند- جا گذاشته بود. وقتی هواپیما اوج گرفت و به مقصد کاراییب دور شد، مجری رادیو، برنامه ی موسیقی کلاسیک را که سه روز به آن گوش داده بودیم، قطع و سقوط دیکتاتور را اعلام کرد. چراغ پنجره های کاراکاس، یکی بعد از دیگری، مثل شمع های درخت کریسمس روشن شدند.

در میان مه و هوای خنک صبح زود، منظره ی هلهله ای سرکش پدیدار شد. بوق ها به صدا درآمدند. مردم فریاد کشیدند. آژیر کارخانه ها با نهایت شدت به صدا درآمد و پرچم ها، از ماشین ها و کامیون ها به اهتزاز درآمدند. قبل از آن که هوا روشن شود، عده ای، زندانی های سیاسی را بر شانه هاشان به خارج از ساختمان امنیت ملی حمل می کردند. این اولین باری بود که سقوط یک دیکتاتور را در آمریکای لاتین می دیدیم.

به عنوان روزنامه نگاران مجله ای هفتگی، من و گارسیا مارکز از این لحظات حساس نهایت بهره را بردیم. ما از همه ی مجرا های قدرت دیدار کردیم. وزارت دفاع، دژی با اعلامیه هایی در راهروهایش که بر آن ها نوشته شده بود: «موقع رفتن، هر چیزی را که دیده اید یا شنیده اید فراموش کنید».
صفحات کتاب :
332
کنگره :
‏‫PQ۸۱۸۰/۲۸‭‬‭ /‮الف‬۴‏‫‬‭پ۲ ۱۳۸۷
دیویی :
‏‫‬‭۸۶۳/۶۴
کتابشناسی ملی :
‎1313989
شابک :
964-374-032-3
سال نشر :
1387

کتاب های مشابه پاییز پدر سالار