کتاب دون کیشوت - جلد دوم، اثری ارزشمند از میگل د سروانتس است که همگان آن را سرآغاز رمان نویسی نوین در جهان و شاهکاری بی نظیر می دانند. مشهورترین اثر ادبی جهان که بیش از پنجاه سال پیش، توسط مترجم توانا و نامدار مرحوم محمد قاضی از زبان فرانسوی یعنی زبان دوم به فارسی برگردانده شده بود.
داستان کتاب دون کیشوت درباره یک نجیب زاده معمولی است که پس از خواندن داستان های بیشمار درباره شوالیه های ماجراجو، تحت تأثیر شجاعت و دلاوری این افراد قرار می گیرد و تصمیم می گیرد خود نیز یک شوالیه شود.
پهلوان نامدار کتاب دون کیشوت، دون کیخوته دلامانچا است. او ساده و بی پیرایه است و به باور ساکنان دشت مونتی یل هرگز پهلوانی پرهیزکارتر، عاشق تر و دلیرتر از او به جهان هستی گام ننهاده است.
در کتاب دون کیشوت (Don Quixote) ویژگی هایی چون دوری گزیدن از پیرایه های معمول در ادبیات، عدم استفاده از شعر و مدح و سایر تفسیرهای زاید در آغاز کتاب، و ارائه متنی قابل فهم و ساده دیده می شود.
در ترجمه پیشین که مترجم فرانسوی کتاب دون کیشوت، علیرغم آگاهی از تاریخ و ادبیات اروپا، متأسفانه به خوبی متوجه برخی ضرب المثل ها و آیین های مردم اسپانیا در آن زمان، نشده است. به همین دلیل گاهی به کژراهه افتاده است. همچنین اسامی مورد استفاده در آن ترجمه، همگی با تلفظ فرانسوی ضبط شده اند که البته خطاست. به ویژه نام کتاب که به جای «دن کیخوته» به «دن کیشوت» تبدیل شده و متأسفانه به همین نام در ایران شهرت یافته است.
نام نویسنده نیز به جای «میگل د.سروانتس» به صورت «میگوئل دوسروانتس» چاپ شده است. جز این ها در برخی موارد، گفت وگوها و... هم خالی از اشتباه نیست.
میگل د.سروانتس (Miguel de Cervantes) رمان نویس، شاعر، نقاش و نمایشنامه نویسی اسپانیایی به تاریخ ۱۵۴۷ بود. میگل به مطالعه برخی از آثار ادبی در اسپانیا می پرداخت و تحت تأثیر هنر ایتالیایی قرار گرفت.
در بخشی از کتاب کتاب دون کیشوت - جلد دوم می خوانیم:
در جلسه گفتگو، خواهرزاده دون کیخوته و مستخدمه نیز حضور داشتند و با مشاهده صحنه، اشکریزان و خوشحال، سپاس خداوند را به جای آوردند که ارباب خانه را بهبودی بخشیده است. ماجرا به خوشی پیش می رفت تا اینکه کشیش برخلاف قرار پیشین، و به منظور آزمایش بیشتر میزبان و اطمینان کامل از روند بازگشت موفقیت آمیز عقل و شعور او، موضوع بحث را تغییر داد و خبری را نقل کرد که به تازگی از پایتخت دریافت کرده بود.
سلطان عثمانی با سپاه و تجهیزات فراوان، از تنگه بسفر گذشته، ولی هنوز معلوم نیست به کجا می خواهد برود. کسی نمی داند طوفانی که او به پا خواهد کرد، کدام ساحل را در کشورهای مسیحی در می نوردد. همین امر موجب شده جهان مسیحیت، غیر از آمادگی همیشگی، تصمیم به تسلیح بگیرد. پادشاه ما نیز دستور استحکام مواضع را در سواحل ناپل، سیسیل و مالتا صادر و سپاه مستقر در آن مناطق را برای شرکت در جنگ، آماده کرده.
دون کیخوته گفت:
در مورد نگهداری کشور در حالت آماده باش و جلوگیری از غافلگیر شدن در برابر هجوم دشمن، پادشاه ما همچون سربازی دوراندیش و وظیفه شناس عمل کرده، ولی اگر ایشان نظر مرا در این باره بپرسد، راهکاری ارائه می دهم که می دانم هرگز در خیال و اندیشه او نبوده و نیست.
کشیش با شنیدن این سخن، اندیشید: «بیچاره دون کیخوته! خداوند به او کمک کند. انگار باز می خواهد از قله جنون، به گرداب حماقت سقوط کند!»
کتابشناسی ملی :
۱۰۸۸۷۲۰