این کتاب مجموعهای است از یادداشتهای روزمره و نوشتههای شخصی من است. مهمترین دغدغهی من در نوشتن این یادداشتها، ثبت برخی از تجربههای شخص یک روحانی بوده که ساکن یک کلانشهر است و در تعاملات اجتماعی روزمره قدری از رفتار و گفتار مردم را برای مطالعه و مرور دیگران به یادگار میگذارد. من به عنوان یک عضو از جامعه بزرگ روحانیت در میان مردم حضور دارم. روحانیتی که قرار بود با آغوش پدرانه، مهر و تحملش، پناه مردم و با هدایت معلمانهاش چراغ هدایت زندگیشان باشد. روحانیتی که گاه نتوانسته به هر دلیل رسالت و تعهد خود را به درستی ادا کند و همین عامل در کنار برخی عوامل و دلایل دیگر سبب فاصلهگرفتن مخاطب عام با این لباس و این شخصیت شده است. در این روزنوشتها کوشیدهام به اندازهی توان و مجال خود و حوصله و تحمل خواننده به این مسألهی جدی بپردازم.