نوشتن شاید چیزی است شبیهِ قدم زدن. از خانه ی اجاره ای ات در سلسبیل می زنی بیرون که روزنامه ای بخری مثلاً و ناگهان خود را در خیابان کریم خان می بینی.
انگار بی خیالِ آن چه تو می خواهی، راهِ خودشان را رفته اند (می روند) پاها. می خواهی زندگی کنی که سر از مرگ درمی آوری ناگهان، انگار که راهِ خودش را می رود مُردن.
می خواهی بنویسی، نوشته راهِ خودش را می رود. راهْ خودش راه می رود انگار. گویی نوشته پیشاپیش خیالِ نوشته شدن دارد.
دیویی :
8فا3/62
کتابشناسی ملی :
2184390
شابک :
9789642434657
سال نشر :
1389
صفحات کتاب :
104
کنگره :
PIR8174/د7325د9 1389
کتاب های مشابه
دومینانت یا مامان اون زنه رو که داره می دوئه می بینی؟