کتاب واقع گرایی در علوم انسانی اسلامی به دنبال بسط و بازسازی ذاتگرایی جدید و احیای فلسفه اسلامی امروزین و واقعگرایی قوی آن است. در این چارچوب فلسفه اسلامی همچون مابعدالطبیعهای میشود که میتواند به درستی و به نحوی واقعبینانه بنیانهای مابعدالطبیعی علوم و امور را به دست دهد و از طریق مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی و روششناختی واقعگرایانهای که به دست میدهد، به تحلیلهایی واقعبینانه از علوم و امور رهنمون شود.
کتاب واقع گرایی در علوم انسانی اسلامی از این نظر که در قالب مابعدالطبیعه علوم و امور به بازسازی چهارچوب کلی فلسفه اسلامی مبادرت ورزیده و به مابعدالطبیعهای واقعگرایانه و قوی رهنمون میشود راه جدیدی را پیش روی اندیشمندان قرار میدهد و در عرصه مابعدالطبیعه نوآورانه است.این پژوهش از این نظر که براساس «واقعگرایی مطلق و پیشرونده» به بازسازی معرفتشناسی و براساس «حدس و اثبات» به بازسازی روششناسی میپردازد، در عرصه معرفتشناسی و روششناسی نوآورانه است.
واقعگرایی و ضد واقعگرایی
واقعگرایی(رئالیسم) در مقابل ضدواقعگرایی(ضد رئالیسم) است. واقعگرایی دارای معانی اصطلاحی گوناگون است؛ برای مثال، واقعگرایی در هنر، اخلاق، حقوق، سیاست گرفته تا واقعگرایی در فلسفه و معرفتشناسی.
در فلسفه و معرفتشناسی نیز واقعگرایی دارای معانی اصطلاحی گوناگونی است. در فلسفه واقعگرایی دارای دو معناست: واقعگرایی در مقابل اسمگرایی قرون وسطی و واقعگرایی در مقابل ایدهگرایی(ایدئالیسم) دوران معاصر.
در اینجا مقصود واقعگرایی در مقابل ایدئالیسم است و واقعگرایی به معنای اعتقاد به وجود واقعیتهای خارجی صرفنظر از ادراک آدمی است و در مقابل ایدئالیسمی است که وجود واقعیتهای خارجی را صرفنظر از وجود ادراک آدمی انکار میکند.
در معرفتشناسی نیز جدا از مسائل مربوط به معیار و راه دستیابی به معرفت که به توجیه معرفت میپردازند ودارای مشربهای گوناگونی همچون عقلگرایی، تجربهگرایی، عملگرایی(فایدهگرایی) و ابزارگرایی هستند، مسائل مربوط به سرشت معرفت از حقیقت داشتن یا حقیقت نداشتن معرفت و نحوه ارتباط عالم با شی معلوم سخن میگویند و دارای مشربهای گوناگون واقعگرایی و ضدواقعگرایی هستند.