زمان های قدیم اون دور دورا پرنسسی زندگی می کرد.
روز تولدش، ملکه گفت: من قول میدم هر اسباب بازی که بخوای بهت بدم.
پرنسس گفت: من ی توپِ طلا میخوام.
ملکه گفت: هیچ توپی وجود نداره که با طلا ساخته شده باشه.
پرنسس گفت: ولی تو قول دادی که هرچی بخوام بهم میدی، باید سرِ قولت وایسی.
خلاصه ملکه بالاخره قبول کرد و پرنسس به توپ طلاش رسید.