در میان دیپلمات های انگلیسی یک شوخی نیش دار وجود دارد که می گوید ایران تنها کشوری در جهان است که هنوز هم انگلستان را به عنوان یک ابرقدرت می شناسد. اما برای بسیاری از ایرانی ها این اصلا شوخی نیست. از سطح این جمله به عمق آن بروید تا ایرانیان از نظر سیاسی به شما یادآوری می کنند که این انگلیس در کنار آمریکا بود که نخست وزیر منتخب دموکراتیک ایران ، محمد مصدق را برکنار کرد. کودتا علیه مصدق ممکن است در سال 1953 اتفاق افتاده باشد ، اما برای ایرانیان انگار همین دیروزبوده است.در حالی که در انگلستان به تعریف آنچه که نزدیک به هشتاد سال پیش در آغاز جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده است ادامه می دهد ، ایرانیان مدرن خود را با تجربه ی خونینی از جنگ ایران عراق در سال های 1980- 1988 ، جایی که کشور تنها مانده بود، تعریف می کنند. این درگیری عملی متجاوزانه از سوی صدام حسین ، رهبر عراق بود. بقیه ی جهان یعنی فرانسه ، اتحاد جماهیر شوروی ، و پس از آن ها ایالات متحده و انگلستان همه برای حمایت از عراق درگیر شدند ، عربستان سعودی و سایر کشورهای حاشیه ی خلیج فارس صدام را به رسمیت شناختند. این تجربه بود که به تعریف دیدگاه ایران نسبت به جهان و نگرش آن نسبت به رقبای محلی اش برای قدرت و سایر نقاط دیگر کمک کرده است."کار، کار انگلیسی هاست!" به قلم "جک استراو" به دنبال روشن ساختن روابط دشوار انگلیس با ایران است و با این کار درک بهتری از این کشور خارق العاده را برای هرکسی که علاقه مند به ایران است فراهم می کند.