کتاب "چشم های بی رنگ" مجموعه داستانی اثر زهرا جمالی می باشد.
در یکی از داستان های این کتاب می خوانید:
به تو فکر می کنم، به آن روز برفی. که سراپای وجودم از بودن با تو گرم شده بود. به تو فکر می کنم که نداشتمت اما فکر می کردم که دارمت. دوستت داشتم و نداشتم. همیشه می خواستم در باره ات کتابی بنویسم، اما نمی دانستم باید از کجا شروع کنم از راز چشمان آبی ات بنویسم یا دستان مهربانت و یا... اما هیچ وقت نتوانستم بنویسم، تا قلم به دست گرفتم سیل واژه ها و جمله ها هجوم می آوردند به اندیشه ام، اما تا می خواستم واژه ها را روی کاغذ بنویسم یاد حرف آنهایی می افتادم که می گفتند نوشتن کاری بیهوده و عبث است، اما بعد از هر بار ناامیدی در نوشتن، به یاد تو می افتادم که در خیالم می آمدی و با لبخند می گفتی چه حرفه ی مقدسی است نوشتن و در خیالم دفتر داستان هایی را که سال ها پیش نوشته بودم ورق می زدی.
اما وقتی به دفتر سفیدی که روبرویم بود نگاه می کردم، به یاد تنهایی و بی کسی ام می افتادم و فکر می کردم عاشق شده ام، اما نمی دانستم ...
شابک :
978-600-7972-20-5
کنگره :
PIR۸۰۱۱/م۳۲چ۵ ۱۳۹۵