امتیاز
5 / 5.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
12,000

نظر دیگران

نظر شما چیست؟
دوم ابتدایی بود، هر روز درد و رنجی او را عذاب میداد و ضعیف و ضعیفتر میشد. تصمیم گرفتیم او را برای مداوا نزد دکتری ببریم؛ آن زمان یک دکتر خوب اهل کشور هندوستان به نام «وارما » در شهر ما طبابت می کرد. او بعد از معاینه ی وحید، رو به من و پدرش کرد و د رحالیکه سرش را به زیر انداخته بود گفت:
مننژیت، مننژیته. متأسفانه این بچه مننژیت گرفته. یعنی چی آقای دکتر! یه طوری بگین ما هم متوجه بشیم. آقای دکتر شروع کرد به توضیح دادن و من هم زل زدم به وحید و کم کم اشک از چشمانم سرازیر شد. پدر وحید لام تا کام حرفی نمی زد و سرش پایین بود.
بالاخره آن روز با همه ی غصه هایی که خوردیم گذشت. قرار بر این شد آزمایشاتی از وحید گرفته شود که یکی از آ نها گرفتن آب نخاع بود. چقدر سخت است برای پدر و مادری که فرزندشان در جلوی چشمانشان پرپر شود.
وضعیت وحید هر روز داشت بدتر میشد. حتی آزمایشات و مداوا روی اوتأثیری نداشت و همه ی دکترها از او قطع امید کرده بودند. همه ی اقوام و آشنایان به ما دلداری می دادند که خواست خداست و کاری نمیتوان کرد.
دیگر کاملاً ناامید شده بودیم، تا اینکه یک روز به علی آقا، پدر وحید، گفتم: «بیا دو نفری دست وحید رو بگیریم و به مشهد پابوس امام رضا (ع) بریم. »
پدر وحید آهی از ته دل کشید و گفت: «من حرفی ندارم اما با این وضعیت پسرمون؛ این همه راه، نکنه حالش از اینی که هست...! »
پریدم وسط حرفش و گفتم: «هر چی خدا بخواد. امروز ماشین رو آماده کن، فردا حرکت کنیم. » فردا!؟ چند روز صبر کن از دکترش سؤال کنم ببینم چی میگه. امروز هم می تونی سؤال کنی، پس تا دیر نشده تو رو خدا برو.
فردای آن روز، صبح زود حرکت کردیم و دم دمای ظهر روز بعد بود که به مشهد رسیدیم. از همان دو ردست که گنبد طلای امام رضا (ع) را دیدم، بغضم ترکید و با هر چه غم و غصه که در دلم داشتم از امامم خواستم که شفای وحیدم را از خدا بگیرد. وحید هم با چهره ای مبهوت به من نگاه می کرد.
بالاخره به نزدیکیهای حرم رسیدیم، اما صحنه ای را دیدیم که همه ی امیدهای ما را ناامید کرد. آن روز راهپیمایی شده بود و رژیم ظالم شاهنشاهی با تانکهایش دو رتا دور حرم را بسته بود .
صفحات کتاب :
208
کنگره :
‫‬‮‭DSR1626 /ر44آ3 1392
دیویی :
‫‬‮‭955/0843092
کتابشناسی ملی :
3234420
شابک :
‫‬‮‭978-600-6400-32-7‬‬
سال نشر :
1392

کتاب های مشابه ترکش داغ