کتاب سمفونی مردگان نوشتهٔ عباس معروفی در گروه انتشاراتی ققنوس چاپ شده است. این کتاب که مشهورترین اثر عباس معروفی است به زبانهای بسیاری اعم از انگلیسی، آلمانی، عربی و ایتالیایی هم برگردانده شده است.
سمفونی مردگان عنوان رمانی نوشته عباس معروفی است. این رمان برندهٔ جایزه سال ۲۰۰۱ از بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ شده است.
استقبال از سمفونی مردگان، محدود به پرفروش بودنش نیست؛ این اثر توسط بسیاری از منتقدین ادبی ستایش شده و ماجرا تا جایی ادامه دارد که بدانیم در بسیاری از جشنوارهها و مسابقههای ادبی جهانی از سمفونی مردگان تجلیل شده است. برای مثال، این کتاب برندهٔ جایزهٔ سال ۲۰۰۱ بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ شده است؛ برندهٔ جایزهٔ بنیاد ادبی آرتولد تسوایگ در سال ۲۰۰۲ شده است. جدای از آن باید تقدیرها و تحسینهای بیشتری را مرور کنیم؛ هفته نامهٔ دی ولت سوییس، سمفونی مردگان را یک شاهکار نامیده است؛ کامپیلیت ریویو آن را رضایتبخش توصیف کرده و فایننشال تایمز درموردش گفته است: «در احساس پریشانی و ویرانگی این داستان، چیزی فوقالعاده باشکوه نهفته است…»
سمفونی مردگان داستان زندگی خانوادهی اورخانی است. پدر، جابر اورخانی یک تاجر موفق است که در کاروانسرا حجرهی آجیلفروشی دارد و با همسر و چهار فرزند خود در اردبیل زندگی میکند. فصلهای سمفونی مردگان با موومان بیان شده است.
یوسف پسر بزرگ خانواده است که از نظر پدر بچهی خنگی است، پس از او دوقلوها آیدا و آیدین هستند و در آخر اورهان پسر کوچک خانواده که دردانهی خانواده است. تضاد شدیدی میان برادران به چشم میخورد و سرانجام یکی قربانی دیگری است؛ اما سرنوشت این هابیل و قابیل معاصر متأثر از هزاران رویداد تاریخی معاصر است؛ رویدادهایی که نه هابیل را چون گذشته باقی گذاردهاند و نه قابیل را.
گفتم: «اورهان نه. آقا داداش.» و یکی خواباندم بیخ گوشش. پاپاخ از سرش افتاد. پاپاخ کهنه پدر وادارم میکند که عاطفهام را حفظ کنم. گاه میخواهم بخوابانم زیر گوشش یا به نردههای ایوان بالا زنجیرش کنم. امّا صورت خندانش زیر آن پاپاخ رنگ و رو رفته مانعم میشود. چه میشود کرد؟ مادر گفت: «تو عاطفه نداری.» گفتم: «دارم.» و دارم. تو هم اگر بودی، مادر، جانت به لب میرسید. پا در خانهای نمیگذاشتی که آب حوضش سبز شده، سیخهای کاج کف حیاط را پوشانده، سرما پشت پنجرههای خاک گرفته اتاقها مانده و اجاقهای مطبخ زیر خرت و پرتها پیدا نیست. بچه گربهای که در ناودان آن سر حیاط همراه یخ کش آمده، دو ماه است که مدام دارد کش میآید.
دیگر حالش نیست که بگویی یکی بیاید بیندازدش پایین. هیچکس حال روشن کردن بخاریها را ندارد. آجرهای هفت و هشت بالای دیوارها یکی یکی میافتند، انگار که ساختمان سرما خورده باشد. کسی جارو نمیزند، مهمان نمیآید. لالههای مردنگی سردر خانه شکستهاند. اتاقها بیاثاثیه بزرگ جلوه میکنند و انعکاس صدای پای آدم بر مغز چکش میزند. صدای نفس لمبر میخورد. حتی دیگر جرئت سرفه کردن هم نداری، انگار در مغز خودت میپیچد و میپیچاندت. فقط از آن همه هیاهو و همهمه، کلاغهای کاج ماندهاند که چاقتر و پیرتر روی شاخهها جابجا میشوند و با صدای دریدهشان میگویند: «برف. برف.»
به درختهای خشک پیادهرو خیره شد: برف شاخهها را خم کرده بود و در بارش بعد حتمآ میشکستشان. آدمها هم مثل درختها بودند. یک برف سنگین همیشه بر شانههای آدم وجود داشت و سنگینیاش تا بهار دیگر حس میشد. بدیش این بود که آدمها فقط یک بار میمردند. و همین یک بار چه فاجعه دردناکی بود.
جملات معروف کتاب سمفونی مردگان
۱)آدمیزاد باید بگوید آب، و بخورد. بگوید نفس، و بکشد. وگرنه مرده است.
۲)من نمیدانم آیا مادرش هم او را به اندازه من دوست داشت؟ آیا کسی می تواند بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می کند؟ آدم پر می شود. جوری که نخواهد به چیز دیگری فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد و هیچ گاه دچار تردید نشود.
۳)شب ها وقتی پا در آن خانه بزرگ و سرد می گذاشت همهمه دوردست سالیان دیوار می شد و سکوت می کرد. کاج می شد و وسط حیاط می ایستاد، در می شد و بسته می ماند.
آیدین شخصیت اول کتاب است. پسری با روح و قریحه ادبی آرام متین و صبور آیدا قل دیگر او همین ویژگی ها را به شکل دیگری داراست فرزند آخر اورهان است شیرین زبان حرف گوش کن و پایبند به اصول پدر. او قصد دارد با نجاری کردن در همین زیرزمین پسانداز قابل توجهی جمع کند تا بتواند به تهران رفته و وارد دانشگاه شود. همه آرزوهای آیدین در رفتن به دانشگاه خلاصه می شود. در این بین با دختری ارمنی به نام سورملینا آشنا می شود که مسیر زندگی اش را تغییر می دهد. آیدین در نهایت با سورملینا ازدواج می کند و صاحب فرزند دختری می شود. سورملینا فوت می کند. آیدین با خاطره او سالها زندگی می کند. اورهان برادر کوچکتر به خاطر به دست آوردن مغازه آجیل فروشی دست به هر کاری می زند او با ترفند به آیدین مغز چلچله می خوراند. آیدین مشاعرش را از دست می دهد و دیوانه می شود.
این همان چیزی است که اورهان می خواهد. با این وجود اورهان هیچ وقت رنگ خوشی در زندگی نمی بیند. در نهایت داستان اورهان برای از سر راه برداشتن آیدین که مدتی است در شهر مردگان زندگی می کند به دنبالش می رود اما موفق نمی شود او را پیدا کند اورهان گرفتار در برف و سرما شده و در نهایت می میرد . این پایان داستان زیبای سمفونی مردگان است.
سمفونی را به عنوان یک اثر خوب با یک ساختار عالی و جملهها و ترکیبات زیبا، بخوانید. عباس معروفی ارزش خواندن و وقت گذاشتن و فکر کردن را دارد.
خرید کتاب سمفونی مردگان به صورت نسخه چاپی در فراکتاب با تخفیف فراهم است.
این کتاب به صورت صوتی در فراکتاب موجود نیست اما نسخه چاپی آن در فراکتاب موجود می باشد.
همه آرزوهای آیدین در رفتن به دانشگاه خلاصه می شود. در این بین با دختری ارمنی به نام سورملینا آشنا می شود که مسیر زندگی اش را تغییر می دهد. آیدا قل دیگر آیدین با شخصی به نام آبادانی ازدواج می کند و از خانواده دور می شود. در کمال ناباوری آیدا خود را می سوزاند و می میرد. مرگ آیدا آیدین را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.
این کتاب را با تخفیف از فراکتاب خریداری کنید.
مشخصات کتاب روابط متکامل زن و مرد در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | ققنوس |
نویسنده: | عباس معروفی |
تعداد صفحه: | 375 |
موضوع: | داستان ایرانی |
قالب: | چاپی با تخفیف ویژه |