کتاب عهد کمیل روایتی از زندگی شهید مصطفی (کمیل) صفریتبار است که از زبان همسر شهید (مریم یوسفی) بیان شده و داستانی جذاب و خواندنی را به همراه دارد، کتاب عهد کمیل در هشت فصل تدوین شده است، در انتهای کتاب نیز تصاویری از شهید ضمیمه شده است.
شهید صفریتبار متولد سال 13۶۷ در روستای بیشهسر از توابع شهرستان بابل لست. مصطفی برای خدمت سربازی به لشکر 30 پیاده گرگان اعزام شد، و همزمان برای جذب رسمی در سپاه نامنویسی کرد، هنوز دو ماهی از آموزش نظامی او نگذشته بود که نامۀ جذب او در سپاه به دستش رسید، بهسختی از لشکر تسویه حساب گرفت و به علت قبولی در سپاه، از سربازی مرخص شد و برای ادامۀ آموزش جهت سربازی امام زمان (عج) در اسفند 1386 وارد دانشگاه امامحسین (ع) شد. صفریتبار با دوست همیشگی خود شهید محمد محرابیپناه (که باهم عقد اخوت داشتند) در تاریخ 13شهریور 1390 در تپۀ جاسوسان سردشت، توسط گروهکهای ضدانقلاب به مقام عظیم شهادت نایل شدند.
مریم! به خدا قسم صحبت و اسم تو که شد و گفتند چنین دختری هست، من همون شب رفتم جایی که دیگ گذاشته بودند برای نذری امام حسین، ازش خواستم و گفتم اگر این دختر به صلاحم است، خودت یک کاری کن این وصلت درست بشه.
هم برای کمیل و هم من عجیب بود که هر دو در یک شب یک حاجت را سر دیگ نذری خواسته بودیم. در همین چهار روز اول، مثل روز برایم روشن شد که روحیات و اخلاقیات من و کمیل عین هم است. فوقالعاده شبیه به هم بودیم. البته بعدها به این شباهت بیشتر پی بردیم. این که میگویند «خدا در و تخته رو جور میکنه»، بهترین مصداق بود برای شباهت من و کمیل.
نظر دیگران //= $contentName ?>
گفت: «مریم با من کاری نداری؟» گفتم: «کار که زیاد دارم باهات! ولی تو باید بری دیگه...» متوجه شدم چشم هایش پر اش...