- قسمتِ جالبِ سرگذشت از همین جا شروع میشه. حق با او بود. داستانِ جالبش باید با یک اتفاقِ جالب شروع میشد. - گفتید اسمِ کتاب چی بود؟ با شنیدنِ این حرف، دانههای عرق روی پیشانیاش نشست و رنگ از صورتش پرید. یک آن، از پرسشم پشیمان شدم. خواستم بحثِ دیگری پیش بکشم که به قفسهی کتابها تکیه داد و با صدای ضعیفی گفت «زنی پنهان در میانِ واژهها»
... البته، شاید قدیمی بودن کتاب فروشی، در آنچه برایتان بازگو خواهم کرد، تأثیری نداشته باشد. شاید هم داشته باشد. زیرا چنان ماجرایی، فقط در کتاب فروشیِ معرفت، ممکن است اتفاق بیفتد. می گویم بازگو، چون این نوشته، بازگوییِ ماجرایی ا ست که آقای معرفت زادگان برای من تعریف ...
کنگره :
PIR8148 /ب2652ز9 1387