امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
110,000
نظر شما چیست؟
... زیرِ آب، هوا گرم بود. عین آب شمال، پُر از حباب نبود. با خودم فکر کردم و دیدم چقدر خوبه تا وقتی که من زیرِ آبم، بابام با یه پری روی هم بریزه و بره تو اعماق آب. آخه شنیده بودم پریا اون زیرزیرا، ته آب، زندگی می کنن، به گوشاشون مروارید می زنن، پوستشون بوی گل می ده، نخودی می خندن؛ از اون خنده هایی که دل آدم می ریزه، از اونایی که نه بچه گونه اس، نه زنونه...

... چهارمین دست انداز سر مرد را محکم به شیشه ی اتوبوس زد. چشمانش را باز کرد. صدای مگس مزاحم که دائما" وزوز می کرد با بوی عرق زیر بغل مرد کناری مرد را اذیت می کرد. با دست روی شیشه ی غبارگرفته ی اتوبوس چیزی نوشت. اول اسم خودش را نوشت امیر پاشا و بعد با خطی خوش تر نوشت: «قرمزته.» دلیل این نوشته ها را نمی دانست...
صفحات کتاب :
121
کنگره :
PIR8171‭‬ ‭/‮الف‬24‫‬‭‭‮الف‬8 1389
دیویی :
‭8‮فا‬3/62
کتابشناسی ملی :
1866664
شابک :
‭9789642431366
سال نشر :
1389

کتاب های مشابه اولین اتوبوس