جنگ را ماهی های دریای جنوب هم دیده بودند. آنجا که بستر قهرمانی ها و رشادت های مردانی عاشق بود. بستر این عاشقی تنها روی زمین نبود، دریاهای متلاطم و رودخانه های خروشان هم داستان های خودشان را از این دلدادگی دارند.
حالا نویسنده «سکان، سمت میانه اروند!» ما را می برد به روزهای آغازین جنگ تحمیلی در مناطق دریایی جنوب کشور به ویژه آبراه اروند. می برد به جنگ های دریایی. زنوزی جلالی خود از افسران نیروی دریایی در زمان جنگ بوده است. ماجرای داستان او از ذهن ناواستوار قلیل، شخصیت محوری قصه، روایت می شود. او مسئول نظم و انضباط روی عرشه ناو است و باید همه چیز را تحت کنترل داشته باشد.
ماجرای داستان از حرکت یک ناو جنگی ایرانی از سمت آب های آزاد (دریای جنوب) به طرف آبراه اروند شروع می شود و قصه ای است شکل گرفته از جزئیات ملموس و گره افکنی های هوشمندانه. ذهن ناواستوار قلیل پر از فکر و خیال های دور و ناشناخته است. برای همین پناه می برد به گذشته. به خاطره بمب گذاری خرمشهر، و بعد نگرانی برای پسرکوچکش می آید و این فکر ها مدام ذهنش را درگیر می کنند. اما در میانه طوفان جنگ دغدغه هایی دیگر هم رخ می نماید؛ دغدغه هایی که از دلبستگی به زندگی آغاز می شود و با تصمیمی بزرگ به پایان می رسد.
اهل دریاست و نوشتن. ناخدا یکم کمیسر دریایی است و نویسنده کتاب های بسیاری درباره جنگ. فیروز زنوزی جلالی متولد ۱۲۳۹ درخرم آباد است. از داستان هایش «مردی با کفش های قهوه ای» جزو آثار بر تر ۲۰ ساله انقلاب شناخته شده، «مخلوق» برنده دیپلم افتخار از طرف بنیاد شهید بوده و «قاعده بازی» تقدیری در جایزه ادبی جلال آل احمد بوده است. جلالی با کتاب سال بنیاد شهید و بخش قصه و رمان حوزه هنری نیز همکاری داشته است.
از کتاب:
چه می دانست دیگر. بالاخره باید یک جورهایی عالم و آدم دست به دست هم می داد و رو ناو گره به کار ها می افتاد تا سرآخر معلوم شود هیچ بنی بشری جز خودِ خود ناواُستوار قلیل تقصیرکار نیست. تازه، اگرهیچ کدام این ها هم نبود و همه چیز ختم به خیر می شد، سرآخر باید که حتمِ حتم، دچار نحس یکی از این مهناوی یک- دوهای بی انضباطِ چلغوز می شد... بالاخره بی دق وسقشان نمی شد که. همیشه باید یک دسته گلی چیزی تو ناو به آب می دادند.
شابک :
78-964-506-418-9
شابک دیجیتال :
978-600-03-1958-8
کنگره :
PIR8076/ن94س8 1386