کتاب حاضر، مشتمل بر چند داستان کوتاه فارسی است که با زبانی ساده و روان نگاشته شدهاند. «آبپاش»، «آخرین سلحشور»، «پل نیاز»، «رؤیابین»، «آتش در باغ»، «رویای نیمهشب تابستان»، «سرنوشت شیطانی»، «سلحشور غریب»، «شیطان درون»، «قلب»، «ناجی» عنوانهای برخی از داستانهای این کتاب هستند. در داستان «سرنوشت شیطانی» میخوانیم: « مدتهای مدیدی از حادثه دلخراش تصادف میگذشت. جز مادربزرگی پیر و فرتوت کسی را نداشت. مادربزرگ و دیگر اهالی بهسختی بر این بودند که دخترک روحیه ازدسترفتهاش را بازیابد و حتی برای لحظهای هم شده به لبانش خنده بیاید».
گرگ و میش عجیبی بود. اوس کاظم سراسیمه از خانه بیرون زد. از داخل حیاط مسجد صدای مش حسن به سختی درمیآمد و بریده بریده مثل هر صبح دیگر اذان میگفت. به قصد رسیدن به خانه زن حاجی تنها قابلهی محله، تمامی کوچهها را به سرعت باد میدوید. هنوز چند قدمی تا رسیدن مانده بود که فریاد برآورد ...
کنگره :
PIR8354 /ب417الف8 1393