هدف اصلی کتاب منهای فقر نوشته محمدرضا حکیمی، بیان لزوم دستیابی به "جامعه و حکومت در تراز اسلامی، بدون فقر" است.
هدف اصلی کتاب منهای فقر نوشته محمدرضا حکیمی، بیان لزوم دستیابی به "جامعه و حکومت در تراز اسلامی، بدون فقر" است.
این کلام تا جایی اهمیت دارد که طبق آیات قرآن و احادیث بزرگان، هر حاکمیتی نتواند خانواده ها و به طور کلی جامعه را به منهای فقر برساند، اصلا اسلامی نیست!
جالب است بدانید که چنین حکومتی حتی اگر ارزشی ایجاد کرده باشد، در عین اینکه آن ارزش ها (در صورتی که ارزش باشند) از اهمیت هم برخوردار باشند، هرگز نمی توانند ارزش اصلی و با اولویت اول باشند.
«جامعه و حکومت در تراز اسلامی، بدون فقر است.» بنابر آیات قرآنی و احادیث روشن و صریح و معتبر، هر حاکمیتی جامعه را و خانوارها را به منهای فقر نرسانده باشد، اسلامی نیست. و اگر ارزشی پدید آورده باشند، در عین اینکه آن ارزش ها (اگر ارزش باشند) اهمیت خود را دارند، اما هرگز ارزش اصلی و درجه اول نیستند.»
(صص ۴۱ و ۴۲)
فقر مفهومی است که دامنه معنایی آن مبسوطتر از حوزه اقتصادی شده و در عرصههای دیگر مانند فرهنگی و اجتماعی ورود پیدا کرده است، اما معنای اراده شده از فقر در این نوشتار و کتاب منهای فقر، منحصر در فقر اقتصادی است.
«پدیده ای که به جز برهههایی از دوران باشکوه صدر اسلام و تمدن اسلامی که بنا به نقل، فقیری وجود نداشت تا از بیتالمال زکات دریافت کند، بشر هموراه در مبارزه با این پدیده شوم مشکل داشته و حتی صنعتی شدن و رشد اقتصادی بلند مدت نیز نتوانسته آن طور که دلخواه باشد، ریشه فقر را از بن برکند.
محمدرضا حکیمی به عنوان فقیه، مجتهد شیعه، فیلسوف، متفکر و نویسنده شناخته میشود؛ مجاهدی خستگیناشناس و مدافع آرمانها و تعالیم مکتب وحی که زندگیاش در تبیین علمی مفهوم عدالتخواهی و مبارزه برای ستمزدایی از جوامع بشری، سپری شد.
محمّدرضا حکیمی فرزند حاج عبدالوهاب در ۱۳۱۴ خورشیدی در مشهد چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوران دبستان به حوزه علمیّه «نوّاب» وارد شد و در میان همدرسانِ خویش، خوش درخشید.
به زودی در بسیاری از شاخههای علوم حوزوی و معارف دینی، «مرجع تحقیقِ» طلّاب جوان و کثیری از دانشجویان و جوانان در بیرون از حوزه شد.
وی از محضر عالمانی چون ادیب نیشابوری، آیتالله حاج سید محمّدهادی میلانی، شیخ هاشم و شیخ مجتبی قزوینی، حاج میرزا احمد مدرّس، شیخ غلامحسین محامی بادکوبهای و… کسب علم کرد و با بزرگانی همچون علّامه امینی، سیّد ابوالحسن حافظیان، شیخ علی اکبر الهیان و… مأنوس شد.
روزی زاده میشویم و روزی میمیریم. این، وجه مشترکِ همه انسانها و بلکه همه کائنات است؛ امّا زندگیِ راستین در سرنوشت جسم خاکی خلاصه نمیشود و سرشتی دیگر دارد.
در مطالعه احوال بزرگان، باید به این نکته، توجّه داشت. هر انسانی را آغازی است و انجامی. کودکی و جوانی، میانسالی و پیری در زندگیِ همه بنیآدم تکرار میشود. اینها حیات ظاهری است و صورتِ زیستن.
در ورای این سِیر طبیعی، سلوک روحیِ هر شخص است که او را به کام مرگ ابدی میکشاند و یا زندگِی جاودانه میبخشد. هرچند حیات ظاهری و سلوک روحانی، ارتباطی متقابل دارند لیکن اوّلی با مرگ جسم، متوقّف میشود و دیگری، فناناپذیر است.
سطح زندگی، چندان ارجمند نیست، اگر عمق آن، ارجمند نباشد؛ اینها بخشی از نوشته محمدرضا حکیمی فرزانه و حکیم نامدار خراسان است؛ فردی که امام خمینی(ره) او را «جناب مستطاب ثقهالاسلام» خطاب میکنند و رهبر انقلاب وی را مشاوری خوب برای اهالی فرهنگ میدانند.
نسخه الکترونیک تعدادی از آثار استاد محمدرضا حکیمی در فراکتاب عرضه شده است. این آثار را میتوانید در نرم افزار فراکتا دانلود کنید یا به صورت آنلاین مطالعه نمایید.
ناشر در حال فروش این کتاب است و دانلود رایگان آن باعث تضییع حق ناشرمیشود.
در فروشگاه اینترنتی فراکتاب امکان دانلود کتاب pdf منهای فقر و همچنین خرید کتاب چاپی منهای فقر فراهم شده است و شما می توانید این اثر را در قالب هرکدام از این 2 حالت تهیه کنید.
مشخصات کتاب منهای فقر در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | علمی فرهنگی الحیاه |
نویسنده: | محمدرضا حکیمی |
تعداد صفحه: | 184 |
موضوع: | جامعه و حکومت در تراز اسلامی، بدون فقر |
قالب: | الکترونیک و چاپی با تخفیف ویژه |
نظر دیگران //= $contentName ?>
صفحه 1: ”امام علی«ع»:«... و أضاءَ لکُمُ الإسلام، ... و ما عالَ فیکُم عائلٌ، و لا ظُلِمَ مِنکم مسلمٌ و لا مُعاه...
فوق العاده بود این کتاب،واقعا لذت بردم...
صفحه 45: ” “ مهم...
صفحه 3: ”زمان طاغوت، از راه سخنرانی، یا نوشتن مقاله و کتاب، می شد از اسلام سخن گفت، و از تعالیم و احکام اسلام ...
صفحه 4: ”در این اوقات است که بنابر احادیث معتبر -نیز به حکم عقل عملی دینی- باید دانشمندان اسلام شناس متعهد، و ...
صفحه 15: ”ت علی«ع» می فرماید:«إنَّ الله -سبحانَه- فَرَضَ فی أموالِ الأغنیاء، أقواتَ الفُقراء، فما جاعَ فقیرٌ، ...