کتاب حاضر، شامل ده داستان می باشد.
در داستان چقدر حرف نمی زند، داستان از جایی شروع می شود که شخصیت وارد سازمان مورد نظر می شود و دیوار سازمان برای او رنگ و بوی خاصی پیدا می کند. اتول فردوست داخل پارکینگ است. شخصیت داستان متوجه می شود که خبر تازه ای در راه است.
وارد راهرو می شود و تنگی راهرو را آن روز بیشتر از روزهای دیگر احساس می کند. همان اوایل داستان خواننده متوجه می شود که راوی داستان، بازجویی است که برای انجام کار همیشگی به محل کار خود می رود تا در مقر آوردن زندانی سخت با همکارانش مشارکت کند ...
گزیده کتاب:
تحویلش گرفتم و روی صندلی پرتش کردم و به جعفری گفتم:
«موهایش برای سوزاندن جان می دهد.»
و هر دو زدیم زیر خنده.
من چراغ برقی را روشن کردم و زیر صندلی گذاشتم و سوال های همیشگی شروع شد.
دختر جواب نمی داد و مثل مجسمه نشسته بود.
زدم توی صورتش.
آنقدر محکم که سرش به دیوار خورد و باز جواب نمی داد.
موهایش را کشید و گفتم:
«اگر جواب ندی موهایت را می سوزانم.»
هیچ صدایی نمی آمد.
فندک را در آوردم.
و به موهایش گرفتم.
جعفری می خندید و می گفت:
«حالا کچل می شوی ها؟!»
موهایش آتش گرفت و آنقدر سوخت تا به ته سرش رسید.
در این هنگام فقط جیغ می زد و ما می خندیدیم.
جعفری سطل آب را روی سرش خالی کرد.
حالا فقط ناله می زد و دوباره سوال کردم و باز جواب نمی داد.
به صندلی دست زدم؛
آنقدر داغ بود که دستم را پس کشیدم.
انگار تازه داغی اش را حس کرده بود.
جیغ می زد.
اعصابم به هم ریخته بود.
چقدر حرف نمی زد؟
کنگره :
PIR4249/چ7 1389
شابک دیجیتال :
978-600-03-1558-0