0.0از 0

روضه عقل فرهنگ جنون

روایت زندگی کسانی که عقل حسابگر را کنار گذاشتند و دیوانه نامیده شدند

خرید
    • معرفی کتاب
    • مشخصات کتاب

    معرفی کتاب روضه عقل، فرهنگ جنون

    کتاب روضه عقل، فرهنگ جنون به قلم محسن عباسی‌ولدی در انتشارات آیین فطرت به چاپ رسیده و به بازار کتاب عرضه شده است. نویسنده با نثری ادبی و شاعرانه از منظر عاقلان مجنون به عالم نگاه می‌کند. همان‌ها که عقل معاش را کنار گذاشتند و با عقل طاعت زیستند و از اینکه دیگران آنها را دیوانه بپندارند، نهراسیدند. محسن عباسی ولدی در کتاب روضه عقل، فرهنگ جنون خواننده را با منظر لطیف و الهی دلدادگان طاعت و بندگی آشنا می‌کند.

    گمان نمی‌کنم در میان واژه‌ها مظلوم‌تر از عقل واژه‌ای بتوان یافت. آن کس که از هیچ کار زشتی اِبا ندارد و جانش را به هر لکۀ ننگی آلوده می‌کند، مدعی عقل است و کسی هم که در نیرنگ زدن رقیبی ندارد، خودش را عاقل می‌نامد. آن کس که به نام فهم زمان، هر چه را که رنگ سنّت دارد، مُهر جهالت می‌زند، ادعا دارد که عقل، چنین حکمی صادر کرده و آن کس که زمان را نمی‌فهمد و هر تغییری را شعبه‌ای از کفر می‌داند، خود را بهره‌مند از عقل می‌خواند.

    قومی که علی (ع) را به پای میز محاکمه کشاندند که چرا آن زمان که متاع حکومت در بازار مکاران به قیمت تزویر خرید و فروش می‌شد، تو در خانه ماندی و پیامبر سفرکرده را غسل دادی و کفن کردی، گمان می‌کردند که با محک عقل علی را محاکمه کرده‌اند. طایفه‌ای هم که فریاد دادخواهی فاطمه (س) برای علی را کاری دون شأن او خواندند و با وجود علی(ع) با پشت در آمدن فاطمه (س) کنار نیامدند، خیالشان را رنگ عقل زدند و درباره فاطمه قضاوت کردند.
    آنان که مجتبی (ع) را ذلیل‌کننده مؤمنان خواندند، چنین می‌پنداشتند که با دیده عقل، صلح او را به نظاره ایستاده‌اند و آن را خلاف مصلحت اهل ایمان یافته‌اند. کسانی که حسین بن علی (ع) را نصیحت می‌کردند و او را از سفر، حذر می‌دادند، مدعی عقل بودند و آنان که از او کناره گرفته، به کنجی خزیدند تا فریاد دادخواهی‌اش را نشنوند، کارشان را عاقلانه می‌دانستند. کسانی که اسبشان را لجام زدند و شمشیرشان را تیز کردند و بر حسین بن علی تاختند، ذره‌ای در عاقلانه بودن کارشان تردید نداشتند و آنها که اهل حرم را در غل و زنجیر کردند، خود را صاحب عقل می‌دیدند.

    در کنار این‌ها کسی هم که دست طاعت بر سینه نهاده و مُهر بندگی بر دل نشانده، می‌گوید که چون عقل دارم، در برابر هر چه او می‌گوید، چشم می‌گویم و فرمانش را بر چشم می‌نهم. اما عقل وقتی به قلۀ مظلومیت می‌نشیند که بدانی در میان همۀ این جماعت، تنها همین دسته‌اند که مردمانی محروم از عقل و دیوانه نامیده می‌شوند. چقدر مظلومیت! هر که از خدای عقل فرمان می‌برد، دیوانه نامیده می‌شود و آن که قوّۀ مکارۀ خویش را فرمانده وجود خود می‌کند و طوق بندگی نفس را بر گردن می‌نهد و حلقۀ غلامی شیطان را آویز گوش خویش می‌کند، عاقل خوانده می‌شود!!

    امروز باید روضۀ عقل خواند و گریست. اما در میانۀ این میدان، آنان که خود را سرباز عقل می‌دانند از بند واژه‌ها بیرون آمده و بی‌آنکه با این قوم بر سر الفاظ از در ستیز وارد شوند، به سراغ مفهوم عقل رفتند و دیوانگی را همان‌طور معنا کردند که باطن آن، چیزی جز عقل نباشد. دیوانه در کتاب روضه عقل، فرهنگ جنون بنده‌ای است که با «عقل حسابگر» غریبه بوده و تنها در پی طاعت خداست. از همین رو اهل دنیا او را دیوانه می‌خوانند. عاقل در این کتاب کسی است که حسابگری‌های دنیایی را نشانۀ عاقل بودن خود دانسته و با «عقل طاعت» غریبه است. این اثر نثری ادبی و شاعرانه پیرامون حضرت سید‌الشهداء علیه‌السلام می‌باشد. در این کتاب هرجا به عقل تاخته شده، منظور «عقل حسابگر» است که باری بر روی روح می‌باشد و مانع پریدن انسان می‌شود و هرجا که عقل ستوده شده، منظور همان «عقل طاعت» است که بال و پر پرواز هر انسان است.

    گزیده کتاب روضه عقل، فرهنگ جنون

    هیچ‌کس جز دیوانه‌ها طعم زندگی را نچشیده است. آنچه ما زندگی نامیده‌ایم، بالا و پایین رفتن نفس‌هاست. ما زیر تیغ دغدغه‌های حقیرمان دچار مرگ تدریجی هستیم و به همین مرگ تدریجی دل خوش کرده‌ایم. فقط دیوانه‌ها زندگی می‌کنند. معنای زندگی را باید از دیوانه‌ها پرسید. همه ما در حال جان دادنیم، جان دادنی که به اندازه سال‌های عمرمان طول می‌کشد. چقدر زجرآور، فقط دیوانه‌ها زندگی می‌کنند که اگر عالم، زیر و زبر شود، آب در دلشان تکان نمی‌خورد.
    ما در حال احتضاریم که با اشاره ابروی کسی به هم می‌ریزیم و در وجودمان زلزله به پا می‌شود.