کتاب برای دخترانمان نوشته علیاکبر مظاهریاصفهانی توسط انتشارات جمال منتشر شده است. مؤلف در معرفی کتاب خود چنین نوشته است: «پایه اساسی هر جامعه را خانواده تشکیل میدهد. نقش زنان و دختران در هر جامعهای کاملاً بدیع و شناخته شده است. دختران ما روزی مادران ما میشوند.
این نکته ضرورت اهمیت و توجه خاص به دختران را میرساند. با وجود آنکه در کتابهای روانشناسی خانواده بخشی را به احوالات و دردهای دختران میپردازند، اما ما به صورتی ویژه کتابی فقط برای دخترانمان فراهم آوردهایم. ازاینرو به ناچار و در حد نیاز، دردهایی نمایانده شده و درمانشان نیز بیان شده است. البته شیرینیها و امیددهیها چندین برابر تلخیهاست.»
حجتالاسلاموالمسلمین علیاکبر مظاهری اصفهانی، استاد حوزه و دانشگاه است. پیشتر به قلم او کتابهایی چون «شیوه شهریاری»، «جوانان و انتخاب همسر»، «فرهنگ خانواده»، «از ژرفای حج» و ترجمه متن شریف نهجالبلاغه نیز منتشر شده است.
آنگاه موسی به سایهسار درختی رفت و با خدا چنین نجوا کرد:
«رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِن خَیْرٍ فَقیر»
«خدای من، من به هر خیری که برایم بفرستی، نیازمندم.»
این «خیر»ی که موسی از خدا طلب کرد میتوانست شامل همسر نیکو هم باشد. او نیز در دوران جوانی و همسرخواهی بود و آن دختران میتوانستند همسرش شوند. طبیعی است که او نیز در دعایش و در دلش خواهش همسری آنان را گنجانده باشد. پدر دختران که حضرت شعیب بود، چون دید دخترانش زودتر از روزهای دیگر به خانه بازگشتند، سبب را پرسید.
دختران حکایت آن جوان را گفتند، شعیب گفت: «او را نزد من آورید تا پاداشش دهم.» یکی از دختران که نامش صفورا، بود در پی جوان برآمد. او را دید که در سایهسار درختی آسوده است. حیامندانه نزد او رفت؛ چنان حیامندانه که گویا بر زمین راه نمیرفت؛ بر حیا گام میزد و از رفتارش حیا میبارید...