کتاب «صخور» جلد سوم از مجموعه «هفت جن» است. این اثر در واقع دنبالهای بر رمانهای «هفت جن» و «لوثیا» است و در آن نیروهای خیر و شر در حال مبارزه با یکدیگر هستند و پای این مبارزه به زندگی امروز انسان نیز کشیده میشود. مبارزه هایی که جنس شان ماورایی ست و ممکن است شما را بترساند اما ریشه در واقعیت های عالمی پوشیده از نظر دارد.
کتاب «صخور» نوشته «امید کوره چی» از انتشارات میرانا در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به عنوان پرفروشترین کتاب نشر معرفی گردیده است.
مرجل با سر انگشتان بلندش، موهایش را از صورت کنار زد و من به محض دیدن روشنای چهره اش، غم همه عالم از دلم بیرون رفت که مرجل، دستش را به نوازش روی تصویر صورت من ِ درون آیینه کشید و ناگهان حسی عجیب، مثل پیوستن به تمام هستی، میان مویرگ های جانم دوید و من در این سوی آیینه بی تاب او شدم که مرجل لب های سرخش را از هم باز کرد و با کلامی که جان داشت و زنده بود، به من ِ درون آیینه گفت:
صاف ِ صدایش نور امید به قلبم ریخت و من به یک باره خود را یافتم، خیره شدم به چشم هایش که مثل افق بی انتها بود و ناگهان چون یک هزارتو در خودم تکرار شدم گویی دو آیینه روبروی هم قرار بگیرد و تصویرهای میانشان تا ابدیت در هم تکرار شوند، من هم این گونه در چشم های مرجل مکرر شدم و یک لحظه دلم خواست همه وجودم فدا شود تا او را داشته باشم، دلم می خواست تن او را لمس کنم، و بعد دست گذاشتم بر سطح آیینه اما تصویر منی که درون آیینه بود، دستش را بلند نکرد گویی فقط یکی از ما می توانست «من» باشد و آن دیگری تنها یک سایه بود و ای کاش که من ِ حقیقی درون آیینه می بود، کسی که کنار مرجل قد افراشته و می توانست او را داشته باشد که به یک باره شوق خواستن، رعش شد به جانم و اشتیاق به آغوش کشیدنش، چنان وجودم را فراگرفت که من دیگر خودم نبودم، من ِ درون آیینه دست به موهای سیاه مرجل کشید اما منی که بیرون آیینه ایستاده بود، دستش را بلند نکرد و مشتش را بیشتر به هم فشرد که مرجل یک لحظه از درون آیینه خیره شد به من ِ بیرونی؛ همان منی که هنوز مشتش را در هم می فشرد و بعد با تعجب به من ِ بیرون آیینه گفت: