کتاب الشام، خاطرات حسین عباسی در ۴۵ روز سفر به سوریه است که به قلم مریم شیدا نوشته شده است و توسط انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است.
کتاب الشام روایتی است از رفتن و دیدن، از زدن به دل تجربه و رودرو شدن با حقیقت. این کتاب تکهای کوچک است از پازل بزرگ و هزارتکه جنگ، همان جنگ کهنی که گویا از زمان خلقت، از عهد حیات آدم ابوالبشر، میان حق و باطل، میان هدایت و گمراهی، میان درستی و نادرستی جریان داشته است. از همان زمان که این جنگ شروع شد، انتخاب نیز در سرنوشت انسان قرار گرفت.
انتخاب یکی از دو طرف، و ایستادن در یکی از دو جبهه. میگویند همیشه، در هر برهه زمانی جوانمردانی بودند که هدایت و درستی را انتخاب کردند و برای حق و حقیقت از همهچیزشان گذشتند. برای چیزی والاتر و ارزشمندتر، آگاهانه در کارزار مشارکت کردند و راستی و روشنی را یاری دادند.
حسین عباسی، از دهه شصتیهاست (متولد سال ۱۳۶۲ خورشیدی). ازاینرو، گفتههایش، همزمان از دو ویژگی پختگی و طراوت برخوردار است و همین دو ویژگی، اعتماد خواننده را بیشتر میکند. روایت ساده و صریح است و در آن نکات بسیار جالبی درباره متن و حاشیه نبردهای جنگ سوریه وجود دارد. شیدا در بخشهایی از متن اندکی از تخیل کمک میگیرد و به داستاننویسی نزدیک میشود، اما آنچه روایت میکند خاطرات هستند و پا روی زمین سخت واقعیت دارند. مرز میان داستان و خاطره حفظ میشود و اطلاعات مهم و قابلاعتنایی از مردم سوریه و نیروهای درگیر در جنگ در اختیار مخاطب قرار میگیرد.
«یه عطر خوشبو بهم میدی؟»
-عطر مفتی نداریم، تیمم کن و عطر بگیر!
با تعحب در حوابم گفت:« تیمم؟! تیمم چیه؟!»
به گمان اینکه فراموشش شده گفتم: «تییم دست میذاریم روی خاک و...»
نشست و هر دو دستش را توی خاک فرو کرد و بیرون آورد. آنجا بود که فهمیدم واقعا بلد نیست. تیممم بدل از وضو و غسل در آن اوضاع جنگی و بیآبی خیلی به کار رزمندهها میآمد. شروع کردم به یاد دادن و در عین حال توضیح دادم تیمم چه موقع به کار میآید. بعد از توضیح من و چند بار که امتحان پس داد و فهمیدم یاد گرفته است، به او عطر دادم. در همین حین بچههای دیگر خیبر 9 دور ما حلقه زده بودند . رو کردم به بقیه.
-هر کی عطر میخواد باید اول تیمم کنه. بعد بهش عطر میدم.