مجموعه به آموزگاران (چهارجلدی) شامل آموزههای اخلاقی استاد علامه کرباسچیان برای آموزگاران است که توسط انتشارات علامه کرباسچیان منتشر شده است.
علامه کرباسچیان از ابتدای تاسیس مدرسه علوی همواره بر رشد و ساختن ابعاد علمی و معنوی معلمان تاکید داشتند، ایشان بارها این نکته را به اطرافیان گوشزد میکرد که تا معلم خوب نداشته باشیم، نمیتوانیم مدرسهای خوب و اثربخش فراهم سازیم و این تمثیل را به کار میبرد که بیمارستان مجهز و زیبا اگر فاقد پزشک متخصص باشد، ساختمانی بیفایده بیش نیست. از این جهت همواره بر رشد مربیان و دستاندرکاران مدارس و کارآمد ساختن معلمان از نظر علمی و اخلاقی تأکید داشت. نمونه بارز این توجه و اهتمام علامه جلساتی بود که در آن برای معلمان و مربیان، مسائل معنوی و تربیتی را مطرح میکرد و درباره مسائل جاری مدرسه با آنان به مشورت میپرداخت. این تلاشها به نوبه خود نوعی تربیت معلم به حساب میآمد. دقت ایشان بر کارآمدی آموزگاران و مربیان به حدی بود که تنها به جلسات عمومی بسنده نمیکرد و متناسب با نیاز هر یک با آنان به گفتوگوهای خصوصی مینشست. از علامه بیش از هفتاد گفتار در جمع آموزگاران به یادگار مانده است که در چهار جلد تحت عنوان به آموزگاران، به معلمان و مربیان گرامی تقدیم میگردد.
علیاصغر کرباسچیان معروف به علامه کرباسچیان (زاده ۱۲۹۳ تهران - درگذشته ۸ مرداد ۱۳۸۲ تهران) روحانی اهل ایران، تدوینکننده نخستین رساله توضیحالمسائل، و از بنیانگذاران مدرسه علوی و مدرسه نیکان بود و به نوعی میتوان او را بنیانگذار نخستین مدرسه مدرن اسلامی دانست. این مدرسه اگرچه در زمان خود بنیانگذار مجموعه ای تلفیقی از آموزشهای مرسوم نظام تعلیم و تربیت نوین و آموزههای مذهبی بود، ولی در سالهای قبل و بعد از انقلاب توانست شیوه خود را با اندک اختلافاتی در دیگر مدارس مذهبی تهران از قبیل احسان، کمال، رفاه،روزبه، روشنگر و فخریه گسترش دهد. وی در حوزه علمیه تهران و قم تحصیل کرده و از شاگردان علامه شعرانی، آقا بزرگ ساوجی، آقا سیدرضا دربندی، حاج آقاحسین طباطبایی بروجردی و علامه طباطبایی بود. او بعد از تحصیلات در تهران به تعلیم و تربیت جوانان پرداخته و شاگردانی را تربیت کرد که در عرصههای اجتماعی و سیاسی کشور، منشا آثار و خدمات بسیاری شدند. از ایشان چندین اثر برجای مانده که تدوین رساله عملیه آیتاللهالعظمی بروجردی یکی از آنهاست.
راستی چرا حرفها و سخنهای ما تأثیر خودش را از دست داده است و کمتر کسی از سخنان نیکو پند میپذیرد؟ آیا جز این است که آنچه میگوییم با آنچه میکنیم نهتنها متفاوت، که گاه در تضاد و تقابل است؟ بارها در گفتههای خویش از تواضع و فروتنی پیامبر سخن راندهایم و داستانها نقل کردهایم، اما در عمل رفتارمان پر از تکبر و نخوت و غرور است. گفتهایم در طول عمر پیامبر کسی نتوانست در سلام بر او پیشدستی کند، اما متوقعیم که افراد زیر دستمان صبح به صبح به در اتاق ما بیایند، سلامی کنند و اظهار ارادتی بنمایند، آنگاه به سر کار خویش بروند. خواندهایم و گفتهایم که پیامبر با بردگان و زیردستان مینشست و با آنان هم غذا میشد و لباسی چون لباس آنان میپوشید، اما ریاستمداری در ظاهر و رفتارمان موج میزند و تفرعن از حرکاتمان میبارد.