کتاب تاثیر داروینیسم بر هیتلر، نازیسم و ملیگرایی سفید اثر ریچارد ویکارت ترجمه اعظم خرام کاری از چاپ و نشر بینالملل.
گفته میشود که آدولف هیتلر، مسیحی خلقتگرایی بود که تکامل داروینی را قبول نداشت. اما ریچارد ویکارت مورخ و برندهٔ چندین جایزهٔ معتبر پرده از حقیقتی برمیدارد که خلاف شنیدههاست. بهگفتهٔ ویکارت، تکامل داروینی بهشدت بر هیتلر و نازیها تأثیر گذاشته بود و نازیها با تعصب فراوان نظریهٔ تکامل تدریجی را در دوران رایش سوم تبلیغ میکردند. نازیها با الهام از استدلالهای داروین و داروینیستتها، «نژاد نوردیک» را برتر از سایر نژادها میدانستند و با خلاص کردن جهان از نژادهایی که بهزعم آنها نژادهای«پست» شمرده میشدند، سعی در پیشبرد تکامل انسان داشتند. همانطور که ویکارت نیز نشان می دهد، چنین تفکراتی امروزه نیز در بین ملیگرایانهای سفید و نئونازیها که بهطور معمول از نظریهٔ داروین در تبلیغات خود برای پیشبرد اهداف نژادپرستانه استفاده میکنند، در جریان است. نژادپرستی داروینی تاریخچهٔ دقیقی دارد و هشداری برای بیداری انسانهاست.
ریچارد ویکارت با بررسی دقیق تاریخ،شواهد قانع کنندهای ارائه میکند مبنی بر اینکه جهانبینی نازیها تحتتأثیر نظریهٔ تکامل داروین بوده است. او با بررسی دقیق اسناد محرمانهٔ تبلیغات نازیها، برنامههای درسی مدارس و مجلات علمی، شواهدی را جمع آوری کرده که نشان میدهند داروینیسم نقش برجستهای در ایدئولوژی نژادی نازی ایفا کرده است.
اگر به ایدئولوژیِ نازیها، نئونازیها و ملیگرایان سفید بپردازیم، متوجه میشویم که داروینیسم-دیدگاه مبتنی بر این امر که گونهها در طی چندین سال ازطریق فرایند انتخاب طبیعی تکامل یافتهاند-در شکل دادن به دیدگاههای آنها دربارهٔ نژاد و جامعه، نقش بنیادینی ایفا میکند. هیتلر و همچنین هریس، همراه با سایر نازیها و ملیگرایان سفید، بر این باوربودند که نظریۀ داروینی چندین ایدۀ کلیدی را در ایدئولوژی نژادپرستانۀ آنها سهیم کرده است. مهمتر از همه اینکه آنها تصورمیکردند داروینیسم بهطور ضمنی بر این امر اشاره دارد که نژادهای مختلف در سطوح مختلف به شکلی تکامل یافتهاند که برخی نژادها برتر و برخی دیگر پستتر هستند. به علاوه، آنها بر این باور بودند که همین نژادهای بهزعم آنها نابرابر، در تنازع گریزناپذیری برای بقا و در رقابتی تا سرحد مرگ، محبوس شدهاند و نازیها و ملیگرایان سفید وظیفهٔ خود میدانستند که نژاد خود را در این تنازع نژادیِ جهانشمول، تا مرحلۀ اِعمال خشونت علیه کسانی پیش ببرند که آنها را دشمنانِ نژادی خود قلمداد میکردند. زیرا در تنازع داروینی برای بقا، بالاخره یک طرف، محکوم به مرگ است.