کتاب انسان میمون نیست، توسط قاسم اخواننبوی نوشته شده است. مسئلهی منشأ حیات از جمله مباحثی است که از گذشتهی دور مورد توجه اندیشمندان بوده و دیدگاههای مختلفی در اینباره ارائه شده است.
این دیدگاهها را به طور کلی میتوان به دو دسته تقسیم کرد: یکی دیدگاه خلقتگرایان، که به دفعی بودن خلقت معتقد بودند و بر این باور بودند که انواع موجودات به همین صورت کنونی موجود شدهاند.
این دیدگاه از سویی با ظاهر متون دینی سازگاری داشت و از سوی دیگر در اندیشههای فلاسفهای مانند افلاطون و ارسطو ریشه داشت و به همین سبب مورد توجه دینداران بود. دیدگاه دیگری که در این زمینه وجود داشت، دیدگاه تکاملگرایان بود که به پدید آمدن تدریجی حیات در زمین باور داشتند و آغاز حیات را خود به خودی میدانستند؛ برای شکلگیری انواع موجودات، سیر تدریجی قائل بودند.
کتاب انسان میمون نیست، با قلمی روان و جذاب در چهار فصل به بررسی نظریهی تکامل داروین از منظر علم و دین میپردازد تا ذهن مخاطب را بهتر و بیشتر با آن آشنا سازد.
فصل چهارم: بررسی نظریهی داروین در جهان اسلام
در فصل گذشته داروینیسم از جنبهی علمی و فلسفی مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در این فصل با تکیه بر دیدگاه اندیشمندان جهان اسلام به نقد و بررسی این نظریه پرداخته میشود.
(الف) گزارشی از تاریخچهی بحث داروینسیم در جهان اسلام
در جهان اسلام، گروهی از متفکران به کلی این نظریه را نپذیرفتند و به نقد آن پرداختند؛ زیرا آن را معارض با آموزههای دینی میدانستند. قدیمیترین نقد این نظریه در میان ایرانیان، به نظر میرسد به سیدجمالالدین اسدآبادی و کتاب نیچریه او بر میگردد.
او در این کتاب براساس این تصور که داروین گفته انسان میمون است، نظریهی داروین را در زمرهی نظریات دهری مطرح و رد کرده است؛ همچنین از اولین نقدهایی که به این نظریه شد، توسط دو نفر از متکلمان شیعه به نامهای مهدیبن محمدنجفی اصفهانی (متولد 1298) و محمدرضا ابوالمجد اصفهانی (1287 - 1361 ق) انجام پذیرفت.
اولی در کتاب مرتفق و دومی در کتاب نقد فلسفه دارون، ضمن بیان برهان نظم در اثبات وجود خدا به نقد نظریهی داروین میپردازند، نقدی که ایشان به نظریهی داروین وارد می کنند، از این جهت است که انتخاب طبیعی مبتنی بر تصادف و اتفاق میباشد و تصادف با نظم و طرح ناسازگاری دارد. متفکران عرب نیز نقدهایی به این نظریه وارد کرده اند؛.. .