کتاب واترلو نوشته امیل ارکمان و الکساندر شاتریان ترجمه رضا کریمکاشی در انتشارات امیرکبیر منتشر شده است. جنگ همواره در ادبیات جهان جایگاه مهمی داشته است و نویسندگان بیشماری از جنگها دستمایه گرفتهاند و شاهکارهای مهمی را نوشتهاند. رمان واترلو یکی از این آثار است که از جنگهای ناپلئون برگرفته شده است.
ناپلئون که شیفته جنگ بود، در خاطرات خود مینویسد: افتخار واقعی من چهل جنگی نیست که در آن پیروز شدم، زیرا شکست واترلو خاطره همه این پیروزیها را از بین خواهد برد. آنچه هیچچیز نمیتواند خرابش کند و تا ابد خواهد ماند «قانون مدنی» من است.
در داستان واترلو، که دنبال حوادث «سرگذشت سرباز سال 1813» است، زمینههای روانی و اجتماعی بازگشت ناپلئون از الب، شرایط جنگ واترلو، علل شکست او در این جنگ و چگونگی پدید آمدن این رویداد تاریخی به روشنی و برمبنای واقعیتها به تصویر کشیده شده است.
وقتی که برنستن نامهرسان، پسر نوازنده ناقوسها سر کوچه پیدایش میشد، آمدنش را از نیمفرسخی میدیدم و دلم به شور میافتاد. دیگر نمیتوانستم هیچکاری بکنم، از پنجره به طرف کوچه خم میشدم و میدیدم که دارد به خانههای مردم میرود و وقتی که کارش کمی بیشتر طول میکشید، با خود میگفتم: «چرا اینقدر پرگویی میکند؟ نمیتواند نامهاش را فوراً بدهد و راه بیفتد؟ واقعاً که این پسر برنستن آدم پرحرفی است!» ازش بدم میآمد؛ حتی بعضی وقتها از خانه بیرون آمده، جلوی راهش قرار میگرفتم و ازش میپرسیدم: «چیزی برای من ندارید؟» و او در حال نگاه کردن به نامههایش میگفت: «نه، آقای ژوزف، نه، چیزی ندارم.»
پس با غم و اندوه برمیگشتم و پدر گولدن که شاهد ماجرا بود، میگفت: «فرزندم! فرزندم! باید منتظر بود. صبور باش خیالت راحت باشد! میآید، میآید... حالا که دیگر در جنگ نیستیم.»