کتاب نمایندگان امر نمایندگان کلام با پژوهش و تألیف آراز بارسقیان توسط انتشارات امیرکبیر منتشر و راهی بازار نشر شده است.
تمرکز اصلی کتاب نمایندگان امر، نمایندگان کلام بر تاریخ و اتفاقات پیرامونی کانون نویسندگان ایران از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۷ است. در این کتاب مخاطب با روایتهای متفاوت و تازه بر اساس خاطرات و یادداشتها و اسناد تا به امروز کامل منتشر نشده سازمان ساواک مواجه میشود؛ روایتهایی از افراد نامآشنایی همچون جلال آلاحمد، سیمین دانشور، غلامحسین ساعدی، رضا براهنی، محمود اعتمادزاده، علیاصغر حاجسیدجوادی، احمد شاملو، محمود دولتآبادی، اسماعیل خویی و تعداد دیگر از نویسندگان و شاعران. این روایتها تفاوت اصلی خود را در تازه بودن زاویه دید و مبنای روایتی در نظر میگیرند؛ روایتهایی بر اساس منابع دسته اول و کمتر دیده شده. روایتهای مندرج در اینکتاب، در سنجه خاطرات اعضای کانون نویسندگان ایران قرار گرفته است و از خلال آن جهتگیری برای تعریف تاریخ این کانون تا سال ۵۷ بوده است.
بررسی سال به سال وضعیت کانون نویسندگان ایران، از روزگاری که هنوز کانونی وجود نداشت تا آخرین روزهای سقوط رژیم پهلوی، باعث شده است که کتاب علاوه بر روند اتفاقات رخ داده در درون کانون نویسندگان ایران، به سراغ وقایع اجتماعی و سیاسی دوران برود. یکی از این وقایع تأثیرگذار بر سرنوشت بسیاری از اعضای کانون نویسندگان ایران، واقعه سیاهکل است که به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر این تشکل تأثیر گذاشته است.
کتاب همچنین بخش موخرهای هم دارد که به یکی از بزرگترین اختلافات در کانون نویسندگان ایران میپردازد. این بخش به سال ۵۸ میپردازد و مساله جدایی اعضای طرفدار حزب توده و اختلاف آنها با اعضای دیگر کانون مطرح میشود. بررسی این بخش تا آخرین ساعات نیمهشب سهشنبه ۱۱ دی ۱۳۵۸ پیگیری میشود. برای بررسی این بخش به خاطرات اشخاص حاضر و مقالات و مطالب منتشر شده در همان روزها مراجعه شده است.
کتاب نمایندگان امر، نمایندگان کلام علاوه بر بررسی اسناد تا به حال منتشر نشده، شامل چندین و چند عکس تا به حال دیده نشده است که همه از آرشیو روزنامه کیهان تهیه و منتشر شده است. چند عکس از سخنرانیهای شبهای شعر گوته، عکس از تشییع جنازه جلال آلاحمد و عکسهای مطبوعاتی کمتر استفاده شده از نویسندگان و شاعران.
شهریور ۱۳۵۰ ساواک خویی را به دلیل ارتباط مشکوک او با چریکها احضار میکند. خویی در این بازجویی دوستانه شرح میدهد: «یک بار حدود چهار ماه پیش مرا به شهربانی کل کشور بردند. علت آن، دوستی من با امیرپرویز پویان بود. مدت پنج روز مرا در آنجا نگاه داشتند و میخواستند بدانند پویان کجاست. سرانجام برای ایشان روشن شد من از یک سال پیش از آن تاریخ هرگز پویان را ندیده بودم و با هیچکسی که با او تماس داشته باشد، نیز سروکاری نداشتم.» خویی علت دوستی خود با پویان را مشهدی بودن هر دو میداند. خویی میگوید علاقه پویان به شعرهایش از پنج سال پیش شکل گرفته است. از نظر خوییریال پویان شخصی کتابخوانده و شعرفهم است.
علت دوستی آنها هم همین بوده است. در عقاید سیاسی خود، سخت تندرو بود، اما چیزی که واقعاً به هیکل و قیافهاش نمیآمد این بود که روزی دست به عملی چنان احمقانه بزند. من حتی در آخرین باری که او را دیدم نیز حدس نزدم که چه نقشههای شومی در سر دارد؛ و او نیز هرگز و هیچگاه در این زمینه با من سخن نگفت.»